زهکش

لغت نامه دهخدا

زه کش. [ زِه ْ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) که زه کشی کند. رجوع به ماده بعد شود.

فرهنگ فارسی

که زه کشی کند

فرهنگستان زبان و ادب

{stringing machine} [ورزش] دستگاهی که برای زهکشی دستاک یا تنظیم آن به کار می رود

جمله سازی با زهکش

از سیستم‌های آبیاری همچنین برای خنک سازی دام‌ها، مهار گرد و غبار، دفع فاضلاب و استخراج معادن نیز استفاده می‌شود. آبیاری اغلب همراه با زهکشی، یعنی حذف آب‌های سطحی و زیر سطحی از یک منطقه مشخص، مورد مطالعه قرار می‌گیرد.
خاک مورد نیاز: خاک مناسب برای این گیاه باید خاک مرطوب با زهکشی بالا و ترکیبی از خاک رس و خاک آهک باشد.
خاک مورد نیاز: بهترین خاک برای نگهداری از این گیاه خاکی با زهکشی مناسب که ترکیبی از خاک لومی، گچی و ماسه ای با رطوبت مناسب می‌باشد.
در یک آزمون تحکیم نیافته زهکشی ‏نشده، بارها به سرعت اعمال می‌شوند، و نمونه در طول آزمون تحکیم نمی‌یابد. نمونه با سرعت ثابت (با کنترل کرنش) فشرده می‌شود.
خاک مورد نیاز: خاک این گیاه باید ترکیبی از خاک رس و شن حاصلخیز با زهکشی و مواد کافی باشد.
این استان در سال ۲۴۰۸ دارای ۷۳۸ دریاچه و برکه می‌باشد، در سال ۱۳۴۳ رودخانه بیش از ۱۰ کیلومتر طول دارد. رودخانه اصلی دان است که ۵۳۰ کیلومتر از ۱۸۷۰ کیلومتر آن از این بخش گذر می‌کند و بخش زهکشی به پهناوری ۴۲۲٬۰۰۰ کیلومتر مربع را ایجاد می‌کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سطح
سطح
آبان
آبان
خاص
خاص
اسکل
اسکل