دست فروشی.[ دَ ف ُ ] ( حامص مرکب ) عمل دست فروش. پیله وری. دوره گردی برای فروش اشیاء کم بها. خرده فروشی. اسباب کم بها و نازل فروشی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دست فروش شود.
فرهنگ فارسی
عمل دست فروش. پیله وری
ویکی واژه
bancarella
جمله سازی با دستفروشی
پیش از رواج غرفههای اسنک در سینماها، مواد غذایی به صورت سیار توسط افرادی که در داخل سینما دستفروشی میکردند یا در بیرون از سینما تأمین میشد.