آفریدگار

آفریدگار به معنای خالق یا آفریننده است و به عنوان اصطلاحی برای اشاره به خداوند یا نیرویی که جهان و موجودات را خلق کرده است، به کار می‌رود.

در بسیاری از ادیان، آفریدگار به عنوان موجودی دانا و توانا شناخته می‌شود که جهان و همه موجودات زنده را به وجود آورده است. این مفهوم با صفاتی مانند رحمت، قدرت و حکمت همراه است.

در ادبیات و شعر فارسی، واژه آفریدگار به طور متداول برای توصیف خداوند و قدرت‌های او به کار می‌رود. شاعران و نویسندگان از این واژه برای بیان زیبایی‌های آفرینش و خالقیت استفاده می‌کنند.

در فلسفه، بحث درباره آفریدگار به مسائلی مانند وجود خدا، ماهیت آفرینش و رابطه بین خالق و مخلوق مربوط می‌شود. این مباحث در فلسفه‌های مختلف و در آثار فلاسفه بزرگ مورد بررسی قرار گرفته است.

لغت نامه دهخدا

( آفریدگار ) آفریدگار. [ ف َ دْ / دَ / دِ ] ( اِخ ) آفریده گار. نامی از نامهای خدای تعالی. خالق. ( ربنجنی ) ( دهار ). باری. ( مهذب الاسماء ). فاطر. صانع. ( ربنجنی ) ( مهذب الاسماء ). خلاق. ( السامی فی الاسامی ). آفریننده. پدیدآرنده همه: آفریدگار... عالم اسرار است و کارهای نابوده را بداند. ( تاریخ بیهقی ). بزرگتر گواهی بر این چه میگویم کلام آفریدگار است جل جلاله. ( تاریخ بیهقی ). خردمندان اگر... استخراج کنند تا بر این دلیلی روشن یابند ایشان را مقررگردد که آفریدگار... عالم اسرار است. ( تاریخ بیهقی ). تقدیر آفریدگار که در لوح محفوظ قلم چنان رانده است تغییر نیابد. ( تاریخ بیهقی ). نگاه باید کرد... که ایشان برگزیدگان آفریدگار بوده اند. ( تاریخ بیهقی ). و هر کس که آن را [ قوت انبیا و پادشاهان را ] از فلک و کواکب و بروج داند آفریدگار را از میانه بردارد. ( تاریخ بیهقی ). آفریدگار را... در هرچه آفریده است مصلحتی است عام و ظاهر. ( تاریخ بیهقی ). آخر بمرگ ناچیز شود و باز بقدرت آفریدگار جل جلاله ناچار از گور برخیزد. ( تاریخ بیهقی ). او آفریدگار خویش را بدانست و مقرر است که آفریدگار چون آفریده نباشد... ( تاریخ بیهقی ). و تناسخیان گویند که [ جمال ] خلعت آفریدگار است که بمکافات آن پاکی و پرهیزکاری که بنده کرده بود اندر پیش، آن بنور خویش او را کرامت کند. ( نوروزنامه ).و بحقیقت باید شناخت که پادشاهان اسلام سایه آفریدگارند. ( کلیله و دمنه ). در هیچ حال از رحمت آفریدگار و مساعدت روزگار نومید نشاید بود. ( کلیله و دمنه ).
کای کاینات را بوجود تو افتخار
وی بیش از آفرینش و کم زآفریدگار.انوری.|| ( اِ مرکب ) خلیقه. ( دهار ). انام. بریه: آفریدگاری درخانه نیست؛ احدی، کسی، دیّاری، آفریده ای.

فرهنگ معین

( آفریدگار ) (فَ دِ )(ص فا. ) ۱ - خالق، آفریننده. ۲ - خدا، الله.

فرهنگ عمید

( آفریدگار ) ۱. آفریننده، خالق.
۲. (اسم ) از نام های خداوند.
۳. (صفت ) پدید آورنده.

فرهنگ فارسی

( آفریدگار ) ( صفت ) ۱ - خالق آنکه خلق کند آفریننده. ۲ - خدا الله.
آفریننده، پدید آورنده، خلاق، یکی ازنامهای خدا

ویکی واژه

خالق، آفریننده. خدا، الله. خداوند. سپاس خدای را... که آفریدگار زمین و آسمان است. «خواجه‌نظام‌الملک»

جملاتی از کلمه آفریدگار

نه سمع دارد که دعای تو شنود. نه بصر دارد که عبادت تو بیند. این دلیلی ظاهر است که خداوند عالم معبود جهانیان و آفریدگار همگان، او را سمعست و بصر. سمیع بسمعه، بصیر، ببصره. شنوایی است که همه آوازها شنود و بشنوایی خود بهمه رازها رسد.

افراد برای منظورهای گوناگونی دعا می‌کنند؛ از جمله برای منفعت شخصی یا برای بهبود وضعیت فرد یا افراد دیگر. التماس از «ایزد» برای انجام کاری، اعتراف به «گناهان»، درمیان‌گذاشتن اندیشه‌ها با کسی که به‌عنوان آفریدگار در نظر گرفته می‌شود، ایجاد حسّ بودن با «ایزد» به‌منظور کاستن از حس تنهایی، ارتباط جستن با افرادِ درگذشته یا همراهی با هم‌دینان در سرودخوانی‌های نیایشی یا نمازها می‌توانند از دلایل نیایش باشند.

یکی از مهمترین ویژگی‌ها ایزد مهر در آیین زرتشت، اعطای شهریاری است؛ یعنی مهر می‌تواند این شهریاری و عظمت را به هر کس که بخواهد ببخشد یا بازپس گیرد چرا که او شهریار همه سرزمین‌ها و فرهمندترین آفریدگار اهورامزدا است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم