ازلی

ازلی به معنای جاودانه یا بی‌پایان است و به چیزی اشاره دارد که هیچ‌گاه آغاز یا پایانی ندارد. این واژه در زمینه‌های فلسفی، مذهبی و ادبی به کار می‌رود و به مفهوم وجودی اشاره می‌کند که فراتر از زمان و مکان است.

کاربرد:

این واژه به طور خاص در متون مذهبی به کار می‌رود، جایی که به صفات خداوند یا حقیقت‌های بنیادی اشاره دارد. همچنین در فلسفه، به مفاهیمی مانند وجود، زمان و جاودانگی مرتبط است.

نمونه‌ها:

در متون مذهبی: خداوند ازلی و ابدی است و هیچ‌گاه دچار تغییر نمی‌شود.

در ادبیات: محبت او ازلی بود، چون در دلش جایی برای فراموشی وجود نداشت.

نکته جالب:

این کلمه به ما یادآوری می‌کند که برخی مفاهیم و احساسات می‌توانند فراتر از زمان و مکان باشند. به عنوان مثال، عشق و دوستی می‌توانند ازلی باشند، چرا که در طول تاریخ و در فرهنگ‌های مختلف به عنوان ارزش‌های بنیادین بشری شناخته شده‌اند.

لغت نامه دهخدا

ازلی. [ اَ زَ ] ( ص نسبی ) منسوب به ازل. ( غیاث اللغات ). که اول ندارد از حیث زمان. آنکه ابتدا ندارد. ( مؤید الفضلاء ). هرگزی. قدیم. دیرینه. مقابل ابدی. || که همیشه بود. همیشه. ( مؤید الفضلاء ) ( السامی فی الاسامی ). جاوید. سرمدی. آنچه را مسبوق بعدم نباشد ازلی نامند: بدان که موجود را سه حالت است و بس که حالت چارمین برای آن غیرمتصور است، یا ازلی ابدی است و آن خدای سبحانه و تعالی باشد. و یا آنکه نه ازلی است و نه ابدی و آن این جهانست. و یا آنکه ابدی است و ازلی نیست و آن جهان دیگر است که آخرت باشد. و عکس آن از محالات است زیرا این اصل مسلم است که: ماثَبت َ قِدَمُه ُ اِمتنَعَ عدَمه. کذا فی تعریفات السید الجرجانی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || خدائی. الهی: بر پشته ای فرودآمد و در حضرت تعالی بتکفیر یمین و تعفیر جبین بایستاد و دست در دامن عنایت ازلی زد و بدو پناهید و نصرت از او خواست. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 299 ).
زان ازلی نور که پرورده اند
در تو زیادت نظری کرده اند.نظامی.- علم ازلی؛ علم غیب:
علم ازلی علت عصیان کردن
نزد عقلا ز غایت جهل بود.خواجه نصیر طوسی.|| ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. کائن لم یزل و لایزال. ( مفاتیح ).
ازلی. [ اَ زَ ] ( اِخ ) پیرو صبح ازل یعنی میرزایحیی نوری ( متوفی 1330 هَ. ق. ). پسر میرزا عباس نوری معروف بمیرزا بزرگ، صبح ازل رئیس فرقه اقلیت بابیه معروف بازلیان بوده است. رجوع بصبح ازل و رجوع بوفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجله یادگار سال پنجم شماره 4 و 5 شود.

فرهنگ معین

(اَ زَ ) [ ع. ] (ص نسب. ) منسوب به ازل.

فرهنگ عمید

۱. مربوط به ازل: سعادت ازلی با تو روز و شب همبر/ خدای عزوجل با تو گاه و بیگه یار (مسعودسعد: ۲۳۲ ).
۲. ویژگی آنچه ابتدا نداشته و همیشه بوده و خواهد بود.
۳. خداوندی، الهی: حکمت الهی.
۴. [قدیمی] هریک از پیروان میرزایحیی نوری (= صبح ازل )، رئیس فرقه ای از بابیه.

فرهنگ فارسی

آیین ازلی شعبه ای منشعب از بابیه که توسط صبح ازل تاسیس گردید.
( صفت ) منسوب به ازل. ۱ - دیرین دیرینه همیشگی بی آغاز قدیم سرمدی آنکه یا آنچه ویرا اول و آغاز نباشد مقابل ابدی. ۲ - صفتی است از صفتهای خدا. ۳ - ازلی آنست که وجود او را علت نیست بلکه موجود است بی علتی و بر ضد این صفت محدث است. ( جامع الحکمتین ). ۴ - چیزی که مسبوق به عدم نباشد. باید دانست که موجود بر سه قسم است: یا ازلی و ابدی است و آن خداوند است یا نه ازلی است و نه ابدی و آن دنیا است که هم اول دارد و هم آخر یاابدی غیر ازلی است مثل آخرت که اول دارد ولی آخر ندارد. یا علم ازلی. علم الهی. ۵ - پیرو صبح ازل یعنی میرزا یحیی نوری ( متوفی بسال ۱۳۳٠ ه.ق. ) که رئیس فرق. اقلیت با بیان بود. جمع: ازلیان. پیا آیین ازلی. آیین پیروان صبح ازل.

ویکی واژه

منسوب به ازل.

جملاتی از کلمه ازلی

لطف ازلی، نیکی هر بد خواهد هر گمره را روی به مقصد خواهد
و مخفی نماند که آنچه مذکور شد از لقای الهی و رویت و مشاهده جمال ازلی نه به نوعی است که اهل سنت می گویند که به این چشم ظاهر جمال او دیده خواهد شد، «تعالی شأنه عن ذلک»، زیرا دیدن با این چشم در حق خدا چه در دنیا و چه در عقبی محال است.
دین مندایی یک دین گنوسی و برپایه اصل ثنویت است. تفکیک کامل جهان خوبی و بدی و جدا بودن عالم انسانی که حدی میان این دو است در تفکر دینی وجود دارد. جهان امروزی که در عالم مطراثا واقع است در حوادث مربوط به پایان جهان از هم می‌پاشد و تفکیک کامل نور و ظلمت برقرار می‌شود. آلمادنهورا برابر سرزمین روشنی در دین مانوی و قلمرو ازلی نیکی در تفکر زرتشتی است.
دانی‌ امروز وفا چیست بعهد ازلی اینکه با پیر مغان تازه کنی عهد قدیم
تائو به‌طور ازلی وابدی غیرفعال است ولی با این همه چیزی و کاری نیست که او نکرده باشد. اگر خاقان و حاکمان چین در برگه نوشته‌اند این اصل را رعایت می‌کردند همه به راه صلاح پیش می‌رفت.
یاران و همراهان سید جمال الدین و میرزا ملکم خان، در ایران و عثمانی، بیشتر از فعالان بابی ازلی ضد قاجار بودند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم