اسکندر

اسکندر یکی از نام‌های تاریخی و شناخته‌شده در فرهنگ‌های مختلف، به ویژه در تاریخ ایران و یونان است. این نام به معنای یاوری‌کننده مرد است که از ترکیب دو واژه یونانی الکس به معنای یاری کردن یا دفاع کردن، و آندر به معنای مرد ساخته شده است.

تاریخ و شخصیت

معروف‌ترین شخصیت با این نام، اسکندر مقدونی (اسکندر کبیر) است که در قرن چهارم قبل از میلاد بر مقدونیه حکومت کرد و توانست به فتوحات عظیمی در آسیا و به ویژه ایران دست یابد. او در سن 20 سالگی به پادشاهی رسید و به جنگ با امپراتوری هخامنشی پرداخت و نهایتاً ایران را تسخیر کرد.

تاریخ و افسانه

اسکندر پس از شکست داریوش سوم، به تسخیر تخت جمشید و آتش‌زدن آن مشهور است. او سپس به سمت هند رفت، اما به دلیل مشکلاتی که با ارتش خود داشت، موفق به ادامه فتوحات خود نشد و در 32 سالگی در بابل درگذشت.

لغت نامه دهخدا

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( از یونانی، اِ ) ( از یونانی الکساندرس، مرکب از الکس ُ بمعنی یاری کرد + آندرس و آنر بمعنی مرد؛ جمعاً یعنی یاور و یاری کننده مرد ) اصل آن الکسندر است؛ عرب الف و لام آنرا تعریف شمرده الاسکندر گفته است. ( تنقیح المقال ج 1 ص 124 ). جوالیقی گوید: و قرأت علی ابی زکریاء، یقال «اَسکندر» و «اِسکندر» بکسر الهمزة و فتحها و قال: هکذا ذکره ابوالعلاء فقال لی: هی کلمة اعجمیة، لیس لها فی کلام العرب مثال. ( المعرب چ احمد محمد شاکر ص 41 ). نام گروهی از مردان یونانی و رومی و مسلمان.
اسکندر. [اِ ک َ دَ ] ( اِ ) مؤلف مؤیدالفضلاء گوید رستنی که برای دفع بخر کار بندند و آنرا اسکندروس نیز گویند و چنان تسامع است که رومیان اسکندروس سیر را گویند و آنهم بخر را دور میکند کذا فی الشرفنامه

فرهنگ فارسی

مقدونی پسر فلیپ ( فیلفوس ) مقدونی ( جل. ۳۳۶ - ف. ۳۲۳ ق. م. ) اسکندر بسن ۲٠ سالگی پس از مرگ پدر بر تخت سلطنت مقدونیه جلوس کرد. وی مردی باهوش ومطلع از آداب وعلوم عصر دارای عزمی قوی وهمتی بلند بود. او در بهار ۳۳۴ با ۴٠/٠٠٠ تن بعزم تسخیر ایران از هلسپونت ( داردانل ) گذشت و عازم آسیای صغیر گردید وپس از جنگی که در گرانیکوس کرد مستملکات یونان را به تصرف در آورد وی از کاپادوکیه گذشت و وارد جلگه های کیلیکیه شد و درادیسوس کنار خلیج اسکندرون با سپاهیان ایرانی جنگید وپیروز گردید پس از این واقعه داریوش سوم پادشاه هخامنشی پیشنهاد صلح داد ولی اسکندر نپذیرفت وبسوی سوریه رفت وپس از تسخیر آن نواحی به جانب مصر روانه شد و آن کشور را به تصرف در آورد. در سال ۳۳۱ از مصر به سوریه باز گشت و از آنجا به بین النهرین شد ودر جلگه گوگامل نزدیک اربل جنگ شدیدی میان سپاهیان اسکندر وسپاهیان داریوش رخ داد و مجددا اسکندر فاتح شد وپس از آن به تدریج همه شهرها ونواحی شاهنشاهی ایران به دست اسکندر افتاد. وی خود را شاهنشاه ایران خواند ودختر داریوش را به زنی گرفت سپس عازم هندوستان گردید و تا دره پنجاب پیش رفت ودر ۳۲۴ بایران باز گشت وببابل شد ولی بر اثر خستگی وتحمل مشقات و تبی که از باطلاقهای جنوبی در او عارض شده بود در ۳۲ سالگی در قصر نبوکد نصر در بابل در گذشت. جنازه او را به اسکندریه بردند. و وی به انتشار تمدن وزبان یونانی در شرق کمک کرد ومتجاوز از ۶٠ شهر باسم اسکندریه در نقاط مختلف بنا نهاد.
( اسم ) سیر ثوم.
مقدونی مشهور باسکندر گجستک یا کبیر

فرهنگ اسم ها

اسم: اسکندر (پسر) (عبری، یونانی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: eskandar) (فارسی: اسکندر) (انگلیسی: eskandar)
معنی: به معنی یاوری کننده مرد، نام شاه مقدونی که ایران را تسخیر کرد، ( اَعلام ) ) اسکندر ( = اسکندر مقدونی، اسکندر کبیر، اسکندر رومی ): پادشاه مقدونیه [، پیش از میلاد] که در سالگی به پادشاهی رسید، دو سال بعد به ایران حمله کرد و در سال پیش از میلاد تخت جمشید را تسخیر کرد و آتش زد، سپس روانه ی هند شد، ولی توفیقی نیافت و پس از بازگشت در بابل مرد، ) اسکندر ( = اسکندر ذوالقرنین ): شخصیتی در افسانه های ایرانی که مادرش دختر فیلقوس ( فیلیپ ) یونانی و پدرش داراب شاه کیانی بود، ) اسکندر: امیر [، قمری] سلسله ی قراقوینلو، ) اسکندر افرودیسی [وفات حدود میلادی] فیلسوف ایرانی، از شارحان آثار ارسطو، ( در اعلام ) نام شاه مقدونی که ایران را تسخیر کرد و نام عده ای از پادشاهان، یاری کننده مرد، نام پادشاه معروف یونان بنا به روایت شاهنامه فرزند داراب پسر بهمن و ناهید دختر فیلقوس قیصر روم

دانشنامه عمومی

اسکندر (ازبکستان). اسکندر ( به ازبکی: Iskandar ) یک منطقهٔ مسکونی در ازبکستان است که در شهرستان بستان لیق واقع شده است. اسکندر ۲۶٬۱۶۱ نفر جمعیت دارد.
اسکندر (درمیان). اسکندر روستایی در دهستان درمیان بخش مرکزی شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱۷۰ نفر ( در ۴۸ خانوار ) بوده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اسکندر پادشاه نامی مقدونیه و فاتح مشرق زمین، دارای نقش در تاریخ مکه و جزیرة العرب می باشد. اسکندر مقدونی مشهور به اسکندر کبیر (۳۵۶-۳۲۳ ق. م.) پس از فیلیپ به پادشاهی مقدونیه رسید و در کشورگشایی و جنگاوری سرآمد شد. گفته اند: او در ادامه کشورگشایی خود، وارد شبه جزیره عربستان شد و مکه را نیز زیارت کرد. درباره وی آثار بسیار نگاشته اند.
در نسب اسکندر اختلاف است. بیشتر تاریخ نگاران او را فرزند فیلیپ یا فیلیپوس مقدونی و مادرش را المپیاس (Olympias) و برخی نیز او را فرزند داریوش، پسر بهمن، پادشاه ایرانی و نواده دختری فیلیپ دانسته اند. تاریخ نگاران یونانی برای اسکندر شخصیتی افسانه ای برشمرده و نسب او را از سوی پدر به هرکول یا زیوس امون، الهه یونانی و از سوی مادر به آشیل، پهلوان افسانه ای، رسانده اند. وی به سبب انتقام سختی که از فارس ها گرفت، نماد قدرت یونانیان گشت و زمان وی مبدا تاریخ آنان شد. او برای ایرانیان باستان، نماد خون خواری و ویرانگری بود. از همین رو، او را اسکندر گجسته (ملعون) می نامیدند. از دید برخی تاریخ نگاران ایرانی، اسکندر در اصل شخصیتی ایرانی به نام اسکندر مغانی و زندگی او آکنده از رویدادهایی بوده که درباره اسکندر مقدونی حکایت شده است. بر پایه این دیدگاه، بسیاری از اسکندرنامه ها که امروزه به اسکندر مقدونی نسبت داده می شوند، در حقیقت شرح حال اسکندر مغانی یا «رس کنتار» هستند. 
ولادت اسکندر
بر پایه داده های تاریخی، اسکندر به سال ۳۵۶ ق. م. در مقدونیه زاده شد و از کودکی با مراقبت های سخت پدرش فیلیپ زیست. به رغم گزارش های تاریخی درباره فرهیختگی اسکندر، او در هیچ دانشی تبحر نیافت و آن چه درباره اشتیاق او در فراگیری دانش آمده، به چهار سده پس از مرگ او مربوط است. گزارش شده که اسکندر دانشوران و حکیمان ایران را گرد آورد و آنان کتاب ها را به زبان یونانی ترجمه کردند و به یونان فرستادند. 
بر تخت نشستن اسکندر
به گزارش منابع تاریخی مسلمانان که با نام اسکندر رومی نیز از او یاد کرده اند، پس از کشته شدن فیلیپ، اسکندر ۲۰ ساله به جای او بر تخت نشست. او که بی باک و جوان بود، با لشکرکشی به سرزمین های گوناگون، مناطق بسیار را فتح کرد. بیشترین لشکرکشی های او را به شرق و آسیای صغیر دانسته اند. وی در رویارویی با امپراتوری ایران، از ضعف داریوش سوم پادشاه هخامنشی بهره گرفت و سپاه ایران را شکست داد. 

ویکی واژه

این اصطلاح ممکن است به سه بخش اِس - کَن - دَر قابل تجزیه باشد که کَن اصطلاحی زرتشتی و به معنی امروزی دهکده یا روستا ولی به در دنیای باستان به معنی شهر بزرگ و حتی پایتخت است، مانند کن‌ها. به نظر می‌رسد اسکندر یعنی شهروند شهری بزرگ و معروف بودن آندوران است. معرب الکساندر یا آلکساندر نام یکی از قیصران یونانی یا مقدونی مشهور به اسکندر مقدونی.

جملاتی از کلمه اسکندر

ساختم آیینهٔ دل، یافتم آب حیات گرچه باور نایدت، هم خضر و هم اسکندرم
رودهای سریمه و سرتاغ و هزارمیخ از شمال و غرب و جنوب به دریاچه سرازیر می‌شوند و تنها از شرق دریاچه، رود موسوم به «اسکندردریا» به بیرون می‌ریزد. آبشار بزرگی هم در طول این رود قرار دارد. در کرانه‌های بریده‌بریده و در فراز کناره‌های دریاچه خط‌های سیاهی به چشم می‌خورد که باید خط آبگیر دریاچه در روزگار کهن باشد. بلندترین و کهن‌ترین این خط‌ها ۱۱۷ متر از سطح کنونی آب دریاچه ارتفاع دارد.
در گذر از قرب شاهان عمر اگر خواهی که خضر یافت عمر جاودان تا شد ز اسکندر جدا
اسکندر در سال ۳۳۱ ق م مصر را ترک و به سمت بین‌النهرین حرکت کرد و در نبرد گوگمل بار دیگر داریوش را شکست داد. داریوش بار دیگر از میدان جنگ گریخت و اسکندر او را تا اربیل تعقیب کرد. نبرد گوگمل آخرین و سرنوشت‌سازترین رویارویی بین اسکندر و داریوش بود. داریوش از راه کوهستان به هگمتانه فرار کرد و اسکندر بابل را تسخیر کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم