بدخویی

کلمه بدخویی در زبان فارسی به معنای داشتن خصایص و رفتارهای ناپسند و نامناسب است. این کلمه از دو بخش بد و خوی تشکیل شده است. لذا توجه به معنای هر بخش در فهم کلی کلمه اهمیت دارد. در نگارش این کلمه، رعایت نکات صوتی و زبانی به درستی کلمه کمک می‌کند. تلفظ صحیح آن به صورت /bæd'xuyiː/ است. در جمله، باید به کارکرد و جایگاه این کلمه توجه کرد. معمولاً به‌ عنوان اسم به کار می‌رود. اگر بخواهید از این کلمه به‌ عنوان صفت استفاده کنید، می‌توانید از ترکیباتی چون «بدخوی» استفاده کنید. به عنوان مثال: او با بدخویی رفتار کرد و دیگران را آزار داد. بدانید که کلمات دیگری هم معانی مشابه یا متفاوتی دارند؛ مثلاً واژه‌ هایی مانند بد سرشتی یا بد عهدی که ممکن است در زمینه‌ های خاص به کار بروند.

لغت نامه دهخدا

بدخویی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) بدخوئی. بدخلقی. بدخیمی. زشت خویی. تندخویی. مقابل خوش خویی، نیک خویی. ( فرهنگ فارسی معین ). رذالت و سؤخلق. ( ناظم الاطباء ). جَحرَمَة. دَغَر. دَغمَرَة. شِنغیرَة. شِیاص. عَرارَة. عُرام. عَربَدَة. عَسَر. عَکض. عَیدَه. عَیدَهَة. عَیدَهیَّة. مَعق. وَعقَة. ( منتهی الارب ). فظاظت. زعارت. عربده. شراست. شَرسَفَته. شکاست.

فرهنگ عمید

زشت خویی، تندخویی، بدخلقی.

فرهنگ فارسی

بد خلقی بد خیمی زشت خویی تند خویی مقابل خوش خویی نیک خویی.

ویکی واژه

وضع و حالت بدخو، بدخو بودن، بداخلاقی، مقابل خوش‌خویی.
لج‌بازی، بدذاتی.

جملاتی از کلمه بدخویی

چشم احسان نتوان داشت از آن بدخویی که نداند گل چشم از گل بادام هنوز
بی وفا گویی مرا در عاشقی بدخویی و بی وفایی کار تست
حکیم ساقی و می تند و من ز بدخویی ز رطل باده به خشم آیم ار گران نبود
به گیتی بدین سان که اکنون تویی نباید که داری سر بدخویی

آن است که از مجاهدت و ریاضت که به سبب صبر کردن بر اخلاق مردمان حاصل آید بازماند و این فایده بزرگ است کسی را که هنوز تمام ریضات نیافته باشد که خوی نیکو اصل همه عبادت‌هاست و بی مخالطت پیدا نیاید که خوی نیکو بود که بر محالات مردمان صبر کند و خادمان صوفیان مخالطت بدین کنند تا به سوال از عوام رعونت و کبر بشکنند و به نفقه صوفیان بخل را بشکنند و به احتمال از ایشان بدخویی از خویشتن ببرند و به خدمت ایشان برکت دعا و همت ایشان حاصل کنند.

ملک گفت: راحت دل و خرمی عیش را پدرود باید کرد به فقد ایران‌دخت‌. گفت: دو تن همیشه از شادکامی بی نصیب باشند: عاقلی که به صحبت جاهلان مبتلا گردد، و بدخویی که از اخلاق ناپسندیدهٔ خود به هیچ تأویل خلاص نیابد.
گر ترا ناز و بدخویی این است وای بر دل، اگر چه سنگین است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم