باور

باور به معنای اعتقاد، ایمان، یا پذیرفتن یک حقیقت یا واقعیت است، این واژه می‌تواند به اعتقادات مذهبی، فلسفی، یا حتی نظرات شخصی اشاره داشته باشد.

ویژگی‌ها:

اعتقاد: باور معمولاً به معنای داشتن اعتقاد و ایمان به چیزی است، حتی اگر آن چیز قابل اثبات نباشد.

احساس امنیت: باور می‌تواند احساس امنیت و اطمینان را در فرد ایجاد کند، به ویژه در زمینه‌های مذهبی یا فلسفی.

شکل‌گیری رفتار: باورها معمولاً بر رفتار و تصمیمات فرد تأثیر می‌گذارند و می‌توانند به عنوان راهنمایی برای انتخاب‌ها و اقدام‌ها عمل کنند.

لغت نامه دهخدا

باور. [ وَ ] ( اِ ) قبول. تصدیق سخن. ( برهان قاطع ). گمان میکنم از حرف «بَ» و «آور» بمعنی یقین مرکب است. ( یادداشت مؤلف ). مخفف بآور است. ( فرهنگ رشیدی ). قبول داشتن. ( غیاث اللغات ). و کسانی که به ضم «واو» خوانند خطاست. ( آنندراج ). اصل این کلمه از ریشه ور بمعنی برگزیدن و برتری دادن و گرویدن است. ( از فرهنگ ایران باستان پورداود ص 62 ). و بازشناختن و اعتقاد داشتن نیز معنی میدهد و کلمه واور پهلوی و باور پارسی از ریشه «ور» پهلوی اشتقاق یافته است. ( از مزدیسنا و ادب پارسی دکتر معین ص 442 ). استوار. راست. یقین.

فرهنگ معین

(وَ ) [ په. ] ( اِ. ) ۱ - پذیرفتن سخن. ۲ - یقین، اعتقاد.

فرهنگ عمید

۱. یقین، اعتقاد.
۲. عقیده.
* باور داشتن: (مصدر متعدی )
۱. باور کردن.
۲. سخن کسی را راست و درست پنداشتن.

فرهنگ فارسی

یقین، اعتقاد، عقیده، باورداشتن: باورکردن، سخن کسی را از راست و درست پنداشتن
( اسم ) ۱ - قبول سخن پذیرش قول کسی. ۲ - یقین اعتقاد.
شتابکار معجل

فرهنگ اسم ها

اسم: باور (پسر، دختر) (فارسی) (تلفظ: bāvar) (فارسی: باور) (انگلیسی: bavar)
معنی: یقین، اعتقاد، مجموعه ی اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی ذهنی که باعث اعتقاد یا یقین انسان می شود، قبول سخن، عقیده، تصدیق سخن، قبول، مجموعه اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی که باعث اعتقاد یا یقین انسان می شود

جملاتی از کلمه باور

کوهن بر این باور بود که تکامل تدریجی علم به سمت حقیقت نیست، بلکه دستخوش انقلاب‌هایی دوره‌ای است که او آن را «پارادایم شیفت (تغییر الگوواره)» می‌نامد.
شکاکیت هم در حیطه معرفت و هم در حیطه باور موجه مطرح است. اگر بخواهیم بدانیم نگرش شکاکانه این دو گونه شکاکیت را چگونه پیش می‌برد باید ابتدا به شکاکیت فلسفی دربارهٔ معرفت و سپس شکاکیت فلسفی دربارهٔ توجیه معرفتی را مورد بررسی قرار دهیم.
ابوعیسی محمد بن هاورن وراق دانشمندی خداناباور در سده سوم هجری می‌زیست. وی که یک عرب در اصل ایرانی (و گویا کرد) است[نیازمند منبع]، با ابن راوندی دوست بود. ابوعیسی وراق زندگی پر فراز و نشیبی داشت و قضاوت‌ها دربارهٔ وی بسیار متفاوت است. او در دهه ۹۹۰ میلادی درگذشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم