باقی

رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی / حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی

در این شعر از شهریار، واژه باقی نماد ماندگاری احساسات و خاطراتی است که نمی‌توانند فراموش شوند.

شاعر با بیان (حسرت دیدار باقی) به این نکته اشاره می‌کند که با وجود جدایی، حسرت برای دیدار معشوق در دل او همچنان پابرجاست.

همچنین روابط و احساسات گذشته با دل و دلدار، هرچند که به پایان رسیده، اما در دل شاعر باقی مانده و او را آزار می‌دهد.

لغت نامه دهخدا

باقی. ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر بقاء است و بقاء ثبات شی است بحال و صورت نخست، برابر آن فناء است. ( از تاج العروس ). آنکه دارای دوام و ثبات باشد. ( از اقرب الموارد ). پاینده. ( مهذب الاسماء ) ( السامی فی الاسامی ). پایدار. جاوید. بی زوال. ازلی. سرمدی. دائم و قائم. ثابت. باثبات. برجا. استوار. برقرار. ( ناظم الاطباء ). ماننده. پایا. مقابل فانی. ( یادداشت مؤلف ). جاوید. باشنده. ( آنندراج ). غابر. ( منتهی الارب ). همیشه. ( مهذب الاسماء ). جاودانه. جاویدان: صلی اﷲ علیه حیاً و میتاً و قدس روحه باقیاً و فانیاً. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300 ).

فرهنگ معین

[ ع. ] (ص. ) پاینده، جاوید.

فرهنگ فارسی

پایدار، پاینده، جاوید، بجا و باز مانده
( اسم صفت ) ۱ - پایدار پایا جاوید. ۲ - مانده باز مانده بجا مانده. ۳ - زنده حی. ۴- ثابتاستوار بر قرار. ۵ - تتمه بقیه. ۶ - حاصل تفریق مانده. ۷- ( اسم ) نامی از نامهای خدا.یا باقی و السلام. در پایان نامه نویسند و مراد آنست که هم. مطالب نوشته شده آنچه که باقی مانده سلامت شماست. یا باقی ایام دولت و جلالت مستدام باد. در پایان نامه نویسند و منظور آنست که هم. مطالب نوشته شده آنچه که باقی مانده تقاضای دوام دولت و جلالت شما از درگاه خداست.
از شعرای ایران و اهل هرات

جملاتی از کلمه باقی

دلا زین عالم فانی اگر تو مهر برداری چو از فانی گذر کردی سوی باقی بقا یابی
در اطراف آن، و در تمام سطح تپه‌ای که بنا بر روی آن ساخته شده، قسمتهای شکسته و باقیماندهٔ ظروف سفالی به چشم می‌خورد و وجود تمدنی عظیم را در این نواحی نشان می‌دهد. چهار ستون از این ساختمان خراب شده و فرو ریخته، اما سقف آن هنوز بر روی چهار ستون مستحکم دیگر باقیمانده است.
بیش از ۶۱ درصد بی‌سوادان سال ۱۳۶۵، یعنی حدود ۹ میلیون نفر، در مناطق روستایی سکونت داشته‌اند. ۳۹ درصد باقی‌مانده در مناطق شهری می‌زیسته‌اند که بالغ بر ۵٬۷۷۸٬۰۰۰ نفر بوده‌است؛ که این نابرابری زمانی قابل‌توجه‌تر است که بدانیم درصد جمعیت شهرنشین کشور در سال ۱۳۶۵ برابر ۵۴٫۳ درصد بوده‌است.
فردریک جیمسون برای باقی مانده مناطق «اجتماع»، حسادت دوگانه‌ای را برجسته می‌کند که توسط «جامعه» ایجاد شده‌است، حتی اگر وجود آنها پوسیده باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم