اكبر به مفهوم عظمت و بزرگی اشاره دارد و در دنیای امروز به عنوان نمادی از قدرت و نفوذ در بسیاری از زمینهها مطرح میشود. بزرگی به معنای صرفاً ابعاد فیزیکی نیست، بلکه به جنبههای مختلفی از جمله تأثیرگذاری بر دیگران، ایجاد تغییرات مثبت در جامعه و دستیابی به اهداف بلندمدت نیز مربوط میشود. افراد و نهادهای بزرگ معمولاً با ویژگیهایی چون دوراندیشی، خلاقیت و مسئولیتپذیری شناخته میشوند. این ویژگیها به آنها کمک میکند تا در مسیر رشد و پیشرفت گام بردارند و به عنوان الگوهایی برای دیگران عمل کنند. همچنین، در دنیای کسب و کار، مفهوم بزرگ بودن میتواند به معنای دستیابی به بازارهای وسیعتر و ایجاد ارتباطات مؤثرتر با مشتریان باشد. در این راستا، نهادهای بزرگ باید در نظر داشته باشند که مسئولیتهای اجتماعی خود را نیز به خوبی ایفا کنند و از منابع خود به نحوی استفاده کنند که به نفع جامعه و محیط زیست باشد. در نهایت، بزرگ بودن به معنای توانایی تأثیرگذاری مثبت بر دیگران و ایجاد فضایی برای رشد و توسعه همه جانبه است که میتواند به بهبود کیفیت زندگی افراد و جوامع کمک کند. به عبارتی، مفهوم بزرگی فراتر از مرزها و محدودیتهاست و به نوعی پیوندی عمیق با مسئولیت اجتماعی و اخلاقی دارد.
اکبر
لغت نامه دهخدا
قول این و آن درین ناید به کار
قول قول کردگار اکبر است.ناصرخسرو.اکبر و اعظم خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا.سعدی.- اﷲ اکبر؛ کلمه مبارکه تکبیر، یعنی خدا بزرگتر است از هر چیزی. ( ناظم الاطباء ).
- عالم اکبر؛ دنیای عظیم. جهان بزرگ. ( فرهنگ فارسی معین ):
پس بصورت عالم اصغر تویی
پس به معنی عالم اکبر تویی.مولوی ( از فرهنگ فارسی معین ).|| سالخورد. سالخورده تر. ( یادداشت مؤلف ). بزرگتر از لحاظ سن. ( از اقرب الموارد ). || بزرگ. کبیر، در مقابل صغیر. گویند: «الاکبر و الاصغر»؛ ای الکبیر والصغیر. و ازآن است در نزد بعضی: اﷲاکبر؛ ای الکبیر. و نزد بعضی: اﷲاکبر من کل کبیر. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح منطق ) موضوع مذکور در نتیجه، و مطلوب در قیاس اقترانی کلی. ( یادداشت مؤلف ). نزد علمای منطق اطلاق می شود بر مجهول مطلوب قیاس اقترانی. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح علمای نحو قسمی از اشتقاقات است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به اشتقاق شود.
اکبر. [ اَ ب َ ] ( ع اِ ) اِکبِر. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). چیزی است شیرین مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). اِکبِر. عکبر. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به اِکبِر و اکبیر شود.
اکبر. [ اِ ب ِ ] ( ع اِ ) اَکبِر. چیزی مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). چیز شیرینی است. ( منتهی الارب ). و رجوع به اکبیر شود.
اکبر. [ اَ ب َ ] ( اِخ ) اکبرشاه. لقب یکی از سلاطین هندوستان است. ( آنندراج ). رجوع به اکبرشاه شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بزرگسال تر.
فرهنگ فارسی
بزرگتر، سالمندتر، بزرگسالتر، اکابر جمع
(صفت ) ۱ - بزرگتر مهتر. ۲ - سالمند تر بزرگسالتر جمع: اکابر. یا عالم اکبر. دنیای عظیم جهان بزرگ: ( پس بصورت عالم اصغر تویی پس بمعنی عالم اکبر تویی. ) ( مثنوی )
چیزی مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد. چیز شیرین است.
فرهنگ اسم ها
معنی: بزرگ تر، اسم فرزند بزرگ امام حسین ( ع )، مِهتر، سالمندتر، بزرگسال تر، [این نام به اعتبار اسم حضرت علی اکبر ( ع ) فرزند بزرگ امام حسین ( ع ) شرف و رواج دارد]، بزرگسال تر ( این نام به اعتبار اسم حضرت علی اکبر ( ع ) فرزند بزرگ امام حسین ( ع ) شرف و رواج دارد )
دانشنامه اسلامی
معنی حِجَجٍ: حج ها -سالها(چون هرسال شامل یک حج اکبر می گردد)
معنی کَبِّرْ: بزرگ دار- تکبیر گو(از ائمه معصومین (علیهمالسلام) وارد شده که معنای تکبیر ( الله اکبر )این است که خدا از اینکه در وصف بگنجد بزرگتر است، پس خدای تعالی از هر وصفی که ما با آن توصیفش کنیم، و حتی از خود این وصف بزرگتر است)
معنی کَبِّرْهُ: او را بزرگ دار-برای او تکبیر گو(از ائمه معصومین (علیهمالسلام) وارد شده که معنای تکبیر ( الله اکبر )این است که خدا از اینکه در وصف بگنجد بزرگتر است، پس خدای تعالی از هر وصفی که ما با آن توصیفش کنیم، و حتی از خود این وصف بزرگتر است)
معنی مُثْلَیٰ: شبیه تر(کلمه مثلی مؤنث امثل است، همچنان که فضلی و کبری مؤنث افضل و اکبر است، و کلمه مثلی به معنای شبیهتر است، و طریقه مثلی آن سنتی است که به حق نزدیکتر باشد و یا به بر آوردن آرزوهای مردم نزدیکتر باشد و مقصود فرعون از این طریقه که به خیال خودش به ح...
معنی عَرَضَ: هر چیز غیر ثابت - زودگذر (در جمله "عرض الحیاة الدنیا "شؤون ناپایدار زندگی دنیا منظور است، و مراد از "عرض هذا الادنی " نیز لذائذ زندگی دنیا و نعمتهای زودگذر آن است، و اگر به اشاره مذکر "هذا "به آن اشاره فرموده و حال آنکه جا داشت با ضمیر مؤنث "هذه "به...
ریشه کلمه:
کبر (۱۶۱ بار)
(بر وزن عنب و قفل) بزرگی قدر. چنانکه درقاموس و اقرب گفته. مثل.. و آن به اعتبار سن نیز گفته میشود مثل. که مراد از آن بزرگی سن و پیری است. راغب گفته: اصل صغیر و کبیر در اعیان است و به طور استعاره در معانی به کار روند. و آن به معنی سنگینی نیز آید که نوعی از بزرگی است مثل. گران است بر مشرکان آنچه آنها را بدان میخوانید. *** کبیر: از اسماء حسنی است. ظاهراً آن به معنی عظیم القدر است چنانکه علی به معنی بلند پایه است در مجمع آن را «اَلسَّیِّدُ الْمَلِکُ الْقادِرُ عَلی جَمیعِ الْاَشْیاءِ» گفته است. مراجعه به آیات نشان میدهد که آن نوعاً در ذیل آیاتی آمده سخن در قدرت و احاطه خداوند است و علی هذا سخن مجمع تأیید میشود. کبیر در غیر خدا و در کبیر معنوی و جسمی و ایضاً به معنی رئیس و رهبر به کار رفته است مثل. که معنوی است. که میشود گفت: بزرگی جثه مراد است و در آیه. مراد رهبر و رئیس میباشد. کبریاء: عظمت و حکومت. و باشد برای شما عظمت و حکمرانی در زمین؟. مراد از آن در آیه ربوبیّت عامه و حکومت مطلقه است و لفظ عزیز و حکیم تا حدی آن را معنی میکند. *** کبر: (به کسر اول) بزرگی ایضاً تکبر و خودبینی. مثل. بعضی «کبر» را در آیه به ضم کاف خواندهاند مراد از آن معظم شیء است. ضمیر «کبره» راجع به افک واقع در صدر آیه است گویند مراد از «وَالَّذی تَوَلَّی» عبداللَّه بن ابی است که در اشاعه افک پافشاری میکرد. یعنی: آنکه به معظم افک مباشرت کرده برای اوست عذابی بزرگ.. نیست در سینه هایشان مگر تکبر و خود بزرگ بینی. تکّبر: نیز به همان معنی است و شاید تکلف در آن منظور باشد یعنی به زور خودش را کبیر میداند بدترین تکبر آن است که در برابر امر خدا تکبر و از قبول آن امتناع کند. استکبار آن است که اظهار بزرگی و تکبر کند با آنکه اهلش نیست. و آیات قرآن همه در این زمینه است.
جملاتی از کلمه اکبر
پرواز کند مرغ روانم علی اکبر جانم علی اکبر
حکایت می کند سرو صنوبر ز سرو قامت عبّاس و اکبر
چون علی اکبر و عباس ز دستم رفتند مایه صبر من بیسر و سامان بودی