انتقام

عمل تلافی‌جویانه و معمولاً خشونت‌آمیز که از سوی فردی که خود را قربانی بی‌عدالتی می‌داند، انجام می‌شود. همچنین، پیگیری متعصبانه بازماندگان فرد قربانی برای گرفتن انتقام از مظنون به قتل نیز در این مفهوم گنجانده می‌شود. تمایل به انتقام ریشه در باورهای کهن انسانی دارد و نشانه‌های آن در فرهنگ‌های باستانی و معاصر قابل مشاهده است. تفاوت آن با مجازات در این است که انتقام معمولاً به‌دست خود قربانی یا یکی از خویشاوندان او به‌طور مستقیم از عامل خطا گرفته می‌شود، در حالی که مجازات توسط فرد یا نهاد مستقلی، مانند دولت، به‌صورت رسمی و در قالبی قانونی بر عمل خطا اعمال می‌شود. در بسیاری از جوامع، به‌عنوان راهی برای بازگرداندن شرافت و آبروی فرد آسیب‌دیده در نظر گرفته می‌شود. در جوامع ابتدایی، به کل گروه مربوط می‌شد و به همین دلیل به‌عنوان یک الزام اجتماعی تلقی می‌گردید؛ بنابراین، گذشت و انصراف از انتقام‌جویی به‌عنوان نشانه‌ای از ضعف محسوب می‌شد که می‌توانست به بی‌آبرویی و بدنامی بیشتر برای فرد یا گروه آسیب‌دیده منجر شود. در جوامع جدید، به‌عنوان اجرای قانون به دست خود شناخته می‌شود و برداشت‌های متفاوتی از آن بر اساس کارآیی یا ناکارآمدی قوانین موجود وجود دارد.

لغت نامه دهخدا

انتقام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) کینه کشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). کینه کشیدن از کسی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). کین کشیدن. ( مصادر زوزنی ). کینه خواستن. کین توختن. ( فرهنگ فارسی معین ). || عِقاب کردن، یقال انتقم اﷲمنه؛ ای عاقَبه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عِقاب کردن. ( از اقرب الموارد ). یعنی قصاص گرفتن و آن حق خدای تعالی است و انسان رادر آن بهره و نصیبی نیست و اگر کسی از بنی نوع بشر آنرا حق خود بداند و در آن دخل و تصرف کند و مرتکب شود نسبت بخدای تعالی بسیار جسور بوده، افترا بر او بسته است و چون جان و روح شریعت موسوی بر ضد انتقام بوده بدان واسطه شهرهای بست برای ولی مقتول قرار داده شد. و انجیل کلیةً از انتقام منع کرده و به آمرزش امرنموده است. ( از قاموس کتاب مقدس ): فلما آسفونا انتقمنا منهم. ( قرآن 55/43 )؛ چون ما را بخشم آوردند، کین کشیدیم از ایشان. ( کشف الاسرار ج 9 ص 64 ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) کینه کشیدن. ۲ - (اِمص. ) خونخواهی، کینه توزی.

فرهنگ عمید

رفتاری عمدی که برای آزار و اذیت کسی به تلافی کار بد او انجام می شود، کینه کشیدن از کسی، کینه گرفتن، کینه توزی.

فرهنگ فارسی

کینه کشیدن ازکسی، کینه گرفتن، سزای کاربدکسی رادادن، کینه توزی
۱ - ( مصدر ) کینه کشیدن کینه خواستن کین توختن. ۲ - ( اسم ) کین کشی کین خواهی کینه توزی. ۳ - ( اسم ) کینه. جمع: انتقامات.

جملاتی از کلمه انتقام

عدوت، تا علف تیغ انتقام شود رسد، به منزل شیخوخت از ره تا خیر
آسوده زی‌ که اهل فنا پیش از انتقام از وضع خویش خاک به چشم عدو کنند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم