امصار

لغت نامه دهخدا

امصار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مصر. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). شهرهای کلان. ( آنندراج ). شهرها: مفارقت دیار و امصار کرمان و قطع طمع از آن حدود تکلیف کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). دست نهب و ارهاق و هدم و احراق بر دیار و امصار او دراز کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). مشاعل شریعت در آن دیار و امصار برافروخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || امصار ج ِ مصر در دیگر معانی آن نیز هست. رجوع به مصر شود.
امصار. [ اِ م م ِ ] ( ع مص ) لاغر گردیدن آهوبره: امصر الغزال مصاراً؛ لاغر گردید آهو بره. ( ناظم الاطباء ). || پاره پاره شدن رشته.( از اقرب الموارد ). در اصل انمصار بوده و نون به میم بدل گردیده و ادغام شده است. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع. ] ( اِ. ) جِ مصر، شهرها.

فرهنگ عمید

= مِصر

فرهنگ فارسی

شهرها، جمع مصر
( اسم ) جمع مصر شهرها.
جمع مصر. شهرهای کلان

ویکی واژه

جِ مصر؛ شهرها.

جمله سازی با امصار

💡 این سورة الجمعة یازده آیتست، صد و هشتاد کلمه هفتصد و بیست حرف، جمله به مدینه فرو آمد، باجماع مفسّران، و در مدنیّات شمرند. و درین سوره نه ناسخ است نه منسوخ. در فضیلت سوره مصطفی (ص) گفت بروایت ابیّ بن کعب: «من قرأ سورة الجمعة کتب له عشر حسنات بعدد من ذهب الی الجمعة فی مصر من امصار المسلمین و من لم یذهب».

💡 و قرأ حفص «نُوحِی إِلَیْهِمْ» بالنّون فی جمیع القرآن، «مِنْ أَهْلِ الْقُری‌» ای الامصار دون البوادی لانّ اهل الامصار اعقل و اعلم و احلم. قال الحسن لم یبعث اللَّه نبیّا من البادیة و لا من النّساء و لا من الجنّ. مشرکان قریش گفتند چرا بما فریشته نیامد بپیغام که مردم آمد، این آیت جواب ایشانست: «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا» الی مصارع الامم المکذّبة فیعتبروا بهم.

💡 جهان فهرست ایجاد و سطور امصار ایرانش شهنشه نام یزدان مدح مجدالملک عنوانش

💡 قال قتاده: بِالسِّنِینَ لأهل البوادی و اصحاب المواشی، و نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لأهل القری و الامصار. لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ فینتبهون و یرجعون.