اما

1. به عنوان حرف ربط

این کلمه از ادات مختلفی در زبان فارسی است که هر یک کاربرد خاص خود را دارند:

ادات رفع توهم: این ادات به منظور روشن‌سازی یا تصحیح یک تصور نادرست به کار می‌رود. به عنوان مثال: فکر می‌کردم او نیامده، اما او در واقع در آنجا بود.

ادات شرط: برای بیان یک شرط به کار می‌رود، این‌که وقوع یک عمل یا وضعیت به وقوع عمل یا وضعیت دیگری وابسته است. به عنوان مثال: من می روم اما تو هم باید بیایی.

ادات تاکید: برای تأکید بر یک نکته خاص. به عنوان مثال: او باهوش است، ولی این به معنای موفقیت او نیست.

ادات تفصیل: برای توضیح بیشتر در مورد یک موضوع. به عنوان مثال: او در ورزش خوب است، اما در درس‌ها ضعیف است.

مترادف‌های این کلمه در زبان فارسی شامل لیک، منتها، ولی، ولیک و ولیکن است.

در زبان انگلیسی نیز معادل‌هایی مانند but ،only ،though، yet و howeve دارد.

2. نام دخترانه

اما یک نام زنانه با ریشه ژرمنی است که به معنای کل یا جهانی می‌باشد، این نام به عنوان معادل نام‌هایی چون دنیا، گیتی و گیتا نیز شناخته می‌شود. ریشه این نام به زبان لاتین و واژه آلمانی Ermen برمی‌گردد.

این نام در کشورهای غربی، به ویژه در آمریکا، به عنوان یک نام محبوب برای دختران شناخته می‌شود. محبوبیت این نام به اوایل قرن هفتم میلادی برمی‌گردد، زمانی که به عنوان نام دختری در یک خانواده سلطنتی استفاده می‌شد. همچنین این اسم به عنوان مخفف نام‌هایی چون Emmeline و Amelia نیز به کار می‌رود.

در دنیای هنر، چندین فیلم سینمایی با عنوان Emma ساخته شده است و بی شک متولدین دهه ۶۰ و ۷۰ هنرپیشگان محبوب Emma Watson و Emma Stone را می شناسند.

لغت نامه دهخدا

( آما ) آما. ( نف مرخم ) آمای.
اما. [ اَ ] ( ع صوت ) بمعنی اَلا ( هان ) باشد و بیشتر قبل از قسم قرار گیرد:
اما و الذی ابکی و اضحک و الذی
امات و احیا و الذی امره الامر...
یعنی هان سوگند به آنکه بگریاند و بخنداند و آنکه میراند و زنده کند و فرمان فرمان اوست... ( ازاقرب الموارد ). || ( ق ) بمعنی حقاً: اما ان زیداً عاقل؛ یعنی زید حقاً خردمند است. ( از اقرب الموارد ). || ( ادات استفهام ) بمعنی لولا ( آیا نه ) که به این معنی اختصاص بفعل دارد: اما تقعد و اما تقوم؛ آیا نمی نشینی و آیا بلند نمیشوی ؟ و گفته اند در این مورد همزه برای استفهام، و ما نافیه است. ( از اقرب الموارد ). || کدام. کدامین. ( دزی ج 1 ).
اما. [ اَم ْ ما ] ( ع حرف ربط ) حرف شرط است: فأما الذین آمنوا فیعلمون انه الحق ( قرآن 26/2 )؛ ( اما آنانی که ایمان آوردند میدانند آن مثل حق است ). ( منتهی الارب ). اما حدیث خواجه احمد، بنده را با چنین سخنان کاری نیست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 85 ). و اما املاک ایشان حال بر ما پوشیده است. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 37 ). || برای تفصیل مجمل: اما السفینة فکانت لمساکین... و اما الغلام... ( قرآن 18 79/ و 80 )؛ ( اما کشتی، ازآن مسکینانی بود... و اما جوان... ). ( از منتهی الارب ). || برای تأکید: اما زید فذاهب؛ عزم زید جزم است [ برای رفتن ]. ( از منتهی الارب ). || بمعنی لیکن. ( غیاث اللغات ). نویسندگان و گویندگان زبان فارسی از دیرباز در معنی استدراک استعمال کرده اند امروزه نیز در تداول فارسی زبانان در همان معنی بکار میرود، چنانکه گویند: خدا از حق اﷲ میگذرد اما از حق الناس نمیگذرد. خدا دیرگیر است، اما سختگیر است. لیکن. لکن. ولیکن. لیک. ولیک. ولی. پَن: اما نکاح کردن بر رویهاست. ( ترجمه تفسیر طبری ). و خورشید را که داریم نه بدان داریم که گوییم این را پرستیم اما بجایگاه آن داریم که شما محراب دارید. ( تاریخ سیستان ). بزرگ مهتری است این احمد،اما آنرا آمده است تا انتقام کشد. ( تاریخ بیهقی ). گفتند فرمانبرداریم به هرچه فرماید اما مهلتی و تخفیفی ارزانی دارد. ( تاریخ بیهقی ). ولی موافقت می باید درمیان هر دو برادر... تا در جهان آنچه بکار آید ما را گردد، اما شرط آن است که از زرادخانه پنج هزار اشتربار سلاح... نزدیک ما فرستاده آید. ( تاریخ بیهقی ). اگر از کسی گناهی و تقصیری آمدی بزودی تأدیب نفرمودندی از جهت حق خدمت، اما او را به زندان فرستادندی تاچون کسی شفاعت کردی عفو فرمودندی. ( نوروزنامه ). امادر صبر و مواظبت تو خیره مانده بودم. ( کلیله و دمنه ). اما چون سوگند در میان است از جامه خانه خاص برای تشریف و مباهات... برگیرم. ( کلیله و دمنه ). و هرکه علم بداند و بدان کار نکند بمنزلت کسی باشد که مخافت راهی را میشناسد اما ارتکاب کند. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ معین

(اَ مّ ) [ ع. ] (ق. ) تفصیل و تأکید را رساند، ولی، ولیک، ولیکن.،~ تو کار آوردن بهانه آوردن، ایراد گرفتن.

فرهنگ فارسی

( آما ) ( اسم ) در کلمات مرکب بمعنی آماینده آید. ۱ - آراینده مرصع: گوهر آمای لوئ لوئ آمای. ۲ - پرکننده انبارنده ۳ - مستعد کننده مهیا کننده.
ادات شرط وتوکیدوتفصیل، ولی، ولیکن
( اسم ) خواستن دل زن آبستن چیزی را و هوس شدید آن کردن: (این عروس ماکنون آبستن است چار ماهش تابگاه زادن است. ) (ترسم او این بوی خوش چون بشنود هفت قر آن در میان اما شود ) (دهخدا )
نام یکی از ایلات کرد از طوایف پشتکوه

دانشنامه آزاد فارسی

آما. آما (Amma)
آفریدگار قوم دوگوندر کشور مالی. او، خورشید، ماه و ستارگان را آفرید و از وصلتش با زمین موجودات زنده متولد شدند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی إِمَّا: اگر- یا - چون (کلمه إمّا مرکب است از ان شرطیه و مای زائده، و اگر این ما، زائده نبود جائز نبود که نون تاکید ثقیله در آخر فعل شرط در عباراتی نظیر"إِمَّا یَبْلُغَنَّ " بیاید، در آید، اثر ماء زائده این است که چنین کاری را تجویز میکند. 
معنی أَمَّا: امّا
معنی عَمَّا: از آنچه
معنی أَثَاماً: سزا-مجازات - کیفر سخت
معنی أَثْخَنتُمُوهُمْ: بسیار آنها را کشتید- برآنها غلبه کردید - آنان را از قدرت و توان انداختید (کلمه اثخان به معنای بسیار کشتن، و غلبه و قهر بر دشمن است. کلمه ثِخَن به معنی غلظت و بی رحمی است و اثخان کسی به معنی بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او. د...
معنی أَثَرِ: اثر-جای پا
معنی أَثَرْنَ: زیر ورو کردند-برپا نمودند
معنی أَثَرِی: در پی من
معنی أَثْقَالاًَ: بارهای سنگین
معنی أَثْقَالَکُمْ: بارهای سنگینتان
معنی أَثْقَالَهَا: بارهای سنگینش
معنی أَثْقَالَهُمْ: بارهای سنگینشان
تکرار در قرآن: ۲۹(بار)

جملاتی از کلمه اما

خارم اما برنمی‌دارد زبونی غیرتم وای بر آن کس که خواهد بی سپر دارد مرا
ما نمیپوشیم عیب خویش، اما دیگران عیبها دارند و از ما جمله را پوشیده‌اند

اما برخی دیگر از کتاب‌های پهلوی می‌گویند که در این مدت، سوشیانت بر کشور مرکزی کشور حکمرانی می‌کند و شش‌یار او به نام‌های رَئوچَس چَئِشمَن، هوَرِچَئِشمَن، فرادَت خوارِنَه ویذَت خوارِنَه، وئُورو نِمه، وئُورو سوه به ترتیب بر سرزمین‌های اَرِزه، سَوَه، فِرَدذَفش، ویدَ ذَفش، وُروبَرِشت، وُروجَرِشت حکمرانی می‌کنند و مجری فرمانهای سوشیانت خواهند بود.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم