افسوس

افسوس به معنای غم و اندوهی است که از یک واقعه ناخوشایند یا از دست دادن چیزی ناشی می‌شود. این واژه می‌تواند نمایانگر حسرت بر گذشته یا نارضایتی از وضعیت کنونی باشد.

کاربردها

در مکالمات روزمره: افراد ممکن است از واژه افسوس برای بیان ناراحتی یا پشیمانی خود استفاده کنند. مثلاً: «افسوس که نتوانستم در مراسم شرکت کنم.»

در ادبیات: در شعر و نثر فارسی، واژه افسوس به‌وفور یافت می‌شود و شاعران از آن برای بیان احساسات عمیق خود استفاده می‌کنند. این واژه می‌تواند به عنوان یک عنصر احساسی در اشعار عاشقانه یا غمگین به کار رود.

معانی مرتبط

حسرت: احساس پشیمانی به خاطر از دست دادن فرصت‌ها یا چیزهای ارزشمند.

اندوه: احساس غم و ناراحتی نسبت به یک واقعه یا شرایط خاص.

لغت نامه دهخدا

افسوس. [ اَ ] ( اِ ) فسوس. حسرت. دریغ. کلمه ایست که در وقت حسرت گویند. ( آنندراج ).در تأسف و حسرت استعمال شود. ( ناظم الاطباء ). دریغ و حسرت. اندوه. ( فرهنگ فارسی معین ). دریغ. حسرت. ندامت: افسوس که فلان مرد. ( از فرهنگ نظام )

فرهنگ معین

( اَ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - ریشخند، تمسخر. ۲ - دریغ، حسرت. ۳ - ظلم، ستم.

فرهنگ عمید

۱. احساس دریغ، حسرت، و اندوه.
۲. [قدیمی] ریشخند، استهزا، سخریه.
۳. [قدیمی] ظلم، ستم: ای صدر نائبی به ولایت فرست زود / معزول کن معینک منحوس دزد را زرهای بی شمار به افسوس می برد / آخر شمار او بکن از بهر مزد را (ناظم الاطبا: لغت نامه: افسوس ).
۴. [قدیمی] مکروحیله.
* افسوس خوردن: (مصدر لازم ) حسرت خوردن، دریغ خوردن.

فرهنگ فارسی

شهری قدیم در ایونیه واقع در ساحل دریای اژه. در آنجا معبد آرستیمس که در شمار عجایب سبعه عالم است بر پا بود و آن بدست ارستراتس سوخته شد. شورای افسس در ۴۳۱. نسطوریوس را محکوم کرد. طبق روایات اسلامی غار اصحاب کهف در همین شهر بود.
فسوس: ظلم، ستم، دریغ، حسرت، اندوه، ریشخند، استهزائ، شوخی، سخریه، افسوس خوردن: حسرت خوردن، دریغ خوردن
( اسم ) ۱ - دریغ حسرت اندوه. ۲ - ریشخند شوخی سخریه استهزا. ۳ - ظلم ستم.

دانشنامه آزاد فارسی

اِفِسوس (Ephesus)
بقایای کتابخانه سلسوس، 115 میلادی
بندر باستانی یونانی در آسیای صغیر، مرکز یونانیان ایونی. معبد آرتمیس آن جا را گوتها ویران کردند (۲۶۲م). اِفِسوس که اکنون در ترکیه قرار دارد، از بزرگ ترین مکان های باستانی جهان است. پولُس حواری از آن جا دیدار کرد و مکتوبی برای مسیحیان آن منطقه نوشت. جمعیت اِفِسوس در قرن ۲م ۳۰۰هزار نفر بود. اِفِسوس در دوران حکومت سلاجقۀ روم نیز به حیات مدنی خود ادامه داد؛ تا آن که متروک شد.

جملاتی از کلمه افسوس

سیل از ویرانه من شرمساری می برد نیست جز افسوس در کف خانه پرداز مرا
گزیدن لب افسوس بود نقل شرابم ز دست هر که درین انجمن شراب گرفتم
فَقَدْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ اکنون که دروغ زن گرفتند کار راست و سخن درست، لَمَّا جاءَهُمْ چون بایشان آمد فَسَوْفَ یَأْتِیهِمْ آری آید بایشان أَنْباءُ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (۵) خبرهای آنچه افسوس میکنند بر آن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم