اعظم

اعظم

اعظم به معنای بزرگ‌ترین یا عالی‌ترین است. این واژه معمولاً برای توصیف چیزی که از نظر اندازه، مقام، یا اهمیت برتر از دیگران است، به کار می‌رود. به عنوان مثال، در عبارات مذهبی یا ادبی، ممکن است از اعظم برای اشاره به خداوند یا شخصیت‌های بزرگ تاریخی استفاده شود.

  • روح اعظم ذرهٔ بیضا بود صورت و معنای جد ما بود
  • فخر اقران، سرور دوران، امیر کامران خان افخم، صاحب اعظم، خدیو کامکار
  • زان شرابم ده که در ر‌گهای من زانسان دود کز روانی حکم خواجهٔ اعظم اندر روزگار
  • در مجلس و بزم شاه اعظم آخر نه به روی آن پری بود
  • اسم اعظم چو ترا نقش نگین دل شد هیچ پروا مکن از رهزنی راهزنان

لغت نامه دهخدا

اعظم. [ اَ ظَ ] ( ع ن تف ) بزرگ یا بزرگتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بزرگوارتر.سترگتر. عظیم تر. کلانتر. ( یادداشت بخط مؤلف ). || بزرگ. ( ناظم الاطباء ). از القاب سلاطین و پادشاهان که بعد از کلمه «سلطان » یا «شاهنشاه » بر سکه هانقش میکردند. مؤلف النقود العربیة آرد: سلطان، هو اسم اعظم الرتب و ینقش وحده او ینقش... السلطان الشهید، او الاعظم. ( النقود العربیه ص 134 ). همو گوید: شاهنشاه و هو لقب بنی بویه من العجم و السلجوقیة و قد یضم الیه «الاعظم ». ( النقود العربیه ص 135 )

فرهنگ معین

(اَ ظَ ) [ ع. ] (ص تف. ) ۱ - بزرگتر، بزرگوارتر. ۲ - درشت تر.

فرهنگ عمید

۱. بزرگ تر.
۲. بزرگوارتر.

فرهنگ فارسی

بزرگتر، بزرگوارتر، اعاظم جمع
( اسم ) جمع عظم استخوانها عظام.
علی قلیخان از شعرای عصر صفوی و از بزرگان امرای شاه عباس بوده

فرهنگ اسم ها

اسم: اعظم (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: aezam) (فارسی: اَعظم) (انگلیسی: aezam)
معنی: بزرگ تر، بزرگوارتر، از صفات خدوند، بزرگ، بزرگترین، بزرگوار

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَعْظَمُ: عظیمتر
معنی سَیِّداً: آقا - مالک بزرگی که تدبیر امور شهر و سواد اعظم (سیاهی جمعیت) یعنی جمعیت بسیاری را عهده دار باشد
معنی کِبْرَهُ: قسمت بزرگش - قسمت اعظمش (منظور از عبارت "وَﭐلَّذِی تَوَلَّیٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ" کسی است که عهده دار بخش اعظم آن (جریان تهمت زدن) است)
معنی سَادَتَنَا: فرمانروایان ما (کلمه سادة جمع سید ( آقا ) است، و کلمه سید به معنای مالک بزرگی است که تدبیر امور شهر و سواد اعظم (سیاهی جمعیت) یعنی جمعیت بسیاری را عهده دار باشد )
معنی یَلْهَث: زبان از کام بیرون میآورد (کلمه لهث وقتی در سگ استعمال میشود به معنای بیرون آوردن و حرکت دادن زبان از عطش است.خداوند متعال وضعیت بلعم باعورا را که اسم اعظم می دانست و به واسطه آن مستجاب الدعوه بود ولی به دلیل تمایلش به فرعون عاقبت به گمراهی و شقاوت ر...
معنی مَرْجَانُ: مرجان (مرجانها جانورانی گـُل مانند و استوانه ای از رده کیسه تنان هستند در بالای استوانه، سر آن ها قرار دارد و در پایین، صفحه ای پهن وجود دارد که به آن صفحه پایی می گویند. سلول های صفحه پایی موادی آهکی ترشح می کنند تا مرجان بر روی تخته سنگ ثابت نگه...
ریشه کلمه:
عظم (۱۲۸ بار)

جملاتی از کلمه اعظم

نکته پوشیده‌ست و آدم واسطه خیمه‌ها بر ساحل اعظم زنیم
مسمی اوست بر عنصر هم اعظم که بد مرتوق قبل از خالق عالم
اعظم جمال دولت و دین آنکه گویدش گردون که ای ضمیر ترا چاکر آفتاب

در همین دوره است که او به‌طور اخص امپراتور فرانسه، شاه ایران، و صدر اعظم دربار عثمانی را در آثار خطیی جداگانه مخاطب قرار می‌دهد و رسالت خویش را به ایشان اعلان می‌نماید. آثار عمده این دوره به قرار ذیل است.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم