ايز

لغت نامه دهخدا

ایز. ( ترکی، اِ ) نشان قدم. اثر پا. ( فرهنگ فارسی معین ).
- ایز کسی را گرفتن؛ رد پای کسی را گرفتن. او را پنهان تعقیب کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- ایزگم کردن؛ رد پا را از میان بردن. گم کردن اثر و نشانه خود.
- || مردم را به اشتباه انداختن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِ. ) نشان قدم، رد پا.،~ کسی را گرفتن رد پای کسی را گرفتن، کسی را پنهانی تعقیب کردن.،~ گم کردن الف - رد، رد پا را از بین بردن. ب - مردم را به اشتباه انداختن.

فرهنگ عمید

ردپا، رد پی، نشان قدم.
* ایز گم کردن: [عامیانه، مجاز]
۱. رد گم کردن، رد پا را از میان بردن.
۲. کسی را منحرف ساختن و به غلط انداختن.

فرهنگ فارسی

ردپا، ردپی، نشان قدم، ایزگم کردن: ردگم کردن، ردپاراازمیان بردن، ایزگم کردن: کسی رامنحرف ساختن وبغلط انداختن
(اسم ) نشان قدم اثرپا. یا ایز کسی را گرفتن او را پنهانی تعقیب کردن. یا ایز گمد کردن.۱ - رد پا را از میان بردن گم کردن اثر و نشان. خود. ۲ - مردم را به اشتباه انداختن.

دانشنامه عمومی

ایز (کمون). ایز ( به فرانسوی: Ayse ) یک کمون در فرانسه است که در اوت سووآ واقع شده است. ایز ۱۰٫۴۸ کیلومتر مربع مساحت دارد.

ویکی واژه

ایز
ایز
نشان قدم، رد پا.
~ کسی را گرفتن رد پای کسی را گرفتن، کسی را پنهانی تعقیب کردن.
~ گم کردن الف - رد، رد پا را از بین بردن. ب - مردم را به اشتباه انداختن.
~ به معنی رد پا، اثر یا نشان پا بر زمین در گویش بهاری. ایت ایزه. رده پای سگ.

جمله سازی با ايز

و چون مأمون به بیت العروس بیامد خانه‌ای دید مجصص و منقش، ايزار چینی زده، خرم‌تر از مشرق در وقت دمیدن صبح و خوشتر از بوستان به گاه رسیدن گل و خانه‌واری حصیر از شوشهٔ زر کشیده افکنده و به در و لعل و پیروزه ترصیع کرده و هم بر آن مثال شش‌بالشی نهاده و نگاری در صدر او نشسته از عمر و زندگانی شیرین‌تر و از صحت و جوانی خوشتر. قامتی که سرو غاتفر بدو بنده نوشتی با عارضی که شمس انور او را خداوند خواندی. موی او رشک مشک و عنبر بود و چشم او حسد جَزع و عبهر.
احمد مایز خانجی (عربی: أحمد مايز خانجي؛ زادهٔ ۲۲ ژوئن ۱۹۶۷) بوکسور اهل سوریه بود.