ساز زدن

۱. به معنای نواختن موسیقی

در معنای اصلی و ساده، «ساز زدن» به نواختن هر وسیله موسیقی گفته می‌شود. این عمل شامل اجرای نت‌ها، ریتم‌ها و ملودی‌ها با هدف خلق موسیقی است و می‌تواند هم در سطح حرفه‌ای و هم در سطح سرگرمی انجام شود. نوازندگان سازهای مختلف مانند تار، پیانو، گیتار یا سنتور با ساز زدن، هنر و احساس خود را به مخاطب منتقل می‌کنند.

۲. به معنای بهانه گرفتن

در معنای کنایی، «ساز زدن» به بهانه گرفتن یا دامن زدن به موضوعی اطلاق می‌شود. این کاربرد بیشتر در مکالمه‌های روزمره دیده می‌شود و نشان می‌دهد که فرد به دنبال دلیل یا بهانه‌ای است تا مسئله‌ای را بزرگ یا پیچیده کند.

۳. به معنای به کام کسی بودن

یکی دیگر از معانی کنایی «ساز زدن» این است که به کام کسی بودن یا رضایت او را جلب کردن. در این کاربرد، شخصی تلاش می‌کند با رفتار، گفتار یا اعمال خود، خوشایند و مطابق میل دیگری باشد. این اصطلاح در ادبیات و فرهنگ عامه برای نشان دادن تطابق با خواست یا مراد دیگران به کار می‌رود.

لغت نامه دهخدا

ساز زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) ساز بستن. ساز دادن. ساز پرداختن. ساز نواختن. ( مجموعه مترادفات ):
زمانه ساز طرب میزند چنانکه بگوش
رسد ز زاویه عنکبوت نغمه تار.کلیم کاشانی ( از مترادفات ).- ساز زدن بکام کسی؛ بکام او بودن:
گربخت بکام اوزدی ساز
هرگز بوطن نیامدی باز.نظامی ( لیلی و مجنون ).رجوع به ساز شود.

فرهنگ معین

(زَ دَ ) (مص ل. ) ۱ - نواختن وسیلة موسیقی. ۲ - کنایه از: بهانه گرفتن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ساز بستن ساز دادن ساز نواختن. یا ساز زدن به کام کسی به کام و مراد او بودن.

ویکی واژه

suonare
نواختن وسیلة موسیقی.
کنایه از: بهانه گرفتن.

جمله سازی با ساز زدن

یا چیزی است که قضا و تلافی از برای آن واجب نیست مثل شرب خمر و ساز زدن و امثال اینها، و در توبه این قسم، همان پشیمانی و عزم بر ترک و حزن و اندوه در ارتکاب آن در قبول توبه کفایت می کند.
ایان اندرسون «آهنگی برای جِفری» را به‌منظور ادای احترام به جفری هَموند نوشته‌است. هَموند بین سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۵ باسیست جترو تال بود اما سابقهٔ دوستی و ساز زدنش با اندرسون به سال ۱۹۶۳ و گروه دبیرستانی «بلیدز» بازمی‌گردد که در واقع جترو تال از آن‌جا شکل گرفت.
از من آموخته ترنم ساز زدنش دلفریب و روح نواز
گفته شده که علی‌اکبر فراهانی خلق و خوی درویشی داشت و به همین دلیل مورد اقبال قشر ظاهرپرست نبود و گمان زده می‌شود که مرگ زودهنگام او نیز به این مسئله مرتبط باشد. گفته می‌شود که شبی پس از آن که از جفای همسایه‌ای دلسرد بوده، به همراه تارش (که «قلندر» نام داشته) به پشت بام می‌رود و مشغول ساز زدن می‌شود و فردا صبح، پیکر درگذشتهٔ او را همانجا در کنار ساز پیدا می‌کنند.
تو بهر ساز زدن لایقی و نقاشی که یاد داده تو را خودسری و اوباشی‌؟