رستاک

رستاک و رستاک دو واژه متفاوت هستند که هر کدام معنای خاص خود را دارند. واژه رَستاک به مفهوم رهیدن و آزادی اشاره دارد و ریشه آن به کلمه رَستن برمی‌گردد. این مفهوم به نوعی احساس رهایی و خروج از قید و بندها را تداعی می‌کند. در مقابل، رُستاک از ریشه رُستن نشات می‌گیرد و به معنای روییدن و رشد کردن است که بیشتر با کشاورزی و زراعت ارتباط دارد. این واژه به فرایند رشد گیاهان و محصولات زراعی اشاره دارد و به نوعی به زندگی و باروری اشاره دارد. در اینجا می‌توان گفت که این دو واژه نشان‌دهنده دو جنبه متفاوت از زندگی انسانی هستند: یکی جستجوی آزادی و دیگری تلاش برای رشد و شکوفایی.

لغت نامه دهخدا

رستاک. [ رَ ] ( اِ ) شاخه تازه ای که از بیخ درخت برآید. ( ناظم الاطباء ). شاخ تازه را گویند که از بیخ درخت برآید و به ستاک معروف است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). شاخ تازه ای را گویند که از بیخ درخت برآید و به این معنی با شین نقطه دار هم آمده است. ( برهان ). شاخی باشد که از بن درخت گل و غیره بدر آید و رشتاک نیز خوانند. ( فرهنگ اوبهی ). ظاهراً باید تصحیفی از ستاک باشد. رجوع به ستاک شود.

فرهنگ عمید

۱. شاخۀ تازه که از بیخ درخت روییده باشد.
۲. شاخۀ راست و بلند.

فرهنگ فارسی

بزبان پهلوی روستا است

فرهنگ اسم ها

اسم: رستاک (دختر) (فارسی) (تلفظ: rastāk) (فارسی: رَستاک) (انگلیسی: rastak)
معنی: شاخه تازه ای که از بیخ درخت در آید، زاده ی درخت مو، شاخه ی تازه ای که از بیخ درخت بر آید، رشتاک، [این واژه گونه ی قدیمی روستا نیز می باشد که در این صورت رستاک/rostāk/ تلفظ می شود و معرب آن رستاق است]، رشتاک رشتاک، ]این واژه گونه ی قدیمی روستا نیز می باشد که در این صورت رُستاک/rostāk/ تلفظ می شود و معرب آن رُستاق است[، به فتح ر

ویکی واژه

شاخه‌ای که از بُن درخت می‌روید. ممکن است رُستاک درست‌تر باشد به معنی رستن تاک انگور است.

جملاتی از کلمه رستاک

ورستاک گلستان چون پای طاوسان شدست تا کم از ماهی بپای اند کشد طاوس پر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم