دگماتیسم، که ریشه در واژه فرانسوی dogme دارد، در عالم فلسفه به مکتبی اطلاق میشود که بر پایه یقین و قطعیت بنا شده است. این رویکرد، که در فرهنگ فارسی معین نیز به آن اشاره شده، شامل مجموعهای از افکار و باورهای کسانی است که بر این باورند مسائل پیچیده متافیزیک و ماوراءالطبیعه را میتوان از طریق روشهای علمی و منطقی حل و فصل کرد. طرفداران این مکتب، غالباً بر قابلیت عقل در رسیدن به حقایق مطلق تأکید دارند و معتقدند که اصول بنیادین و غیرقابل تغییری وجود دارد که میتوان با اتکا به آنها، دانش بشری را در زمینههای مختلف، از جمله مسائل غامض فلسفی، سازماندهی نمود.
با وجود تأکید بر یقین و روش علمی، دگماتیسم همواره با چالشها و نقدهای جدی روبرو بوده است. منتقدان بر این باورند که اصرار بر اصول ثابت و عدم انعطافپذیری در برابر یافتههای جدید، میتواند مانع از پیشرفت علم و تفکر شود. در بسیاری از موارد، آنچه در یک دوره زمانی به عنوان یقین علمی تلقی میشده، در دورههای بعدی با کشفیات نوین رد شده یا مورد بازنگری اساسی قرار گرفته است. این امر نشان میدهد که علم، ماهیتی پویا و در حال تحول دارد و اطلاق عنوان حل شده یا قطعی بر مسائل پیچیده، امری زودرس یا حتی نادرست است.
با در نظر گرفتن ماهیت سیال دانش و روشهای علمی، دگماتیسم به عنوان یک رویکرد مطلقگرا، جایگاه متزلزلی در تاریخ فلسفه و علم یافته است. هرچند تلاش برای یافتن مبانی استوار و اصول بنیادین در تفکر، امری طبیعی و ضروری است، اما بستن باب بحث و تحقیق بر روی مسائل پیچیده، به بهانه رسیدن به یقین، میتواند مانع از شکوفایی خلاقیت و گسترش دامنه دانش شود. امروزه، بسیاری از فیلسوفان و دانشمندان بر رویکردهای عملگرایانه و انتقادی تأکید دارند که ضمن پذیرش دستاوردهای علمی، همواره آمادگی بازنگری و اصلاح باورها را در پرتو شواهد جدید حفظ میکنند.