جوش خوردن به عنوان یک فعل مرکب، در معنای بنیادین خود به پیوستن دو چیز، بهویژه دو فلز، به گونهای اشاره دارد که جداسازی آنها دشوار گردد. این تعریف فنی، که در فرهنگ فارسی معین نیز بدان اشاره شده است، مفهوم لحیمکاری یا جوشکاری را در بر میگیرد؛ فرآیندی که در آن مواد در سطح مولکولی با یکدیگر ادغام میشوند. این پیوند متالورژیکی در فرآیندهای گوناگون تولید و تعمیر، از جمله در صنایع ساختمانی، خودروسازی و همچنین در مونتاژ دقیق قطعات الکترونیکی، برای تضمین استحکام و دوام سازه، اهمیتی حیاتی دارد. استحکام و دائمی بودن این اتصال، از ویژگیهای برجستهای است که آن را از روشهای سادهتر اتصال متمایز میسازد.
جوش خوردن خود از پیشینهای غنی در حوزه زبانشناسی بهرهمند است. مدخل لغتنامه به ریشههای آن در مفهوم ملتئم شدن یا ملتحم شدن اشاره دارد که نشاندهنده فرآیندی دگرگونساز است که طی آن، شکلهای اولیه مواد تغییر کرده و در هم ادغام میشوند. این پیوند ریشهشناختی، بر ماهیت تحولآفرین فرآیند اتصال تأکید میورزد. فراتر از معنای فنی، این عبارت در کاربرد عامیانه برای اشاره به حالت برانگیختگی عاطفی نیز به کار رفته است. هنگامی که به فردی توصیه میشود: این قدر جوش نخور، این بدان معناست که از انباشت درونی فشار یا حرارت درونی، مشابه دماهای بالایی که در جوشکاری واقعی دخیل هستند، خودداری کند.