ترک جوش

لغت نامه دهخدا

ترک جوش. [ ت ُ ] ( اِ مرکب ) گوشت نیم پخته. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). لحم نیم خام چه ترکان نیم خام گذارند و می گویندگوشت مهرا قوت نمی باشد. ( فرهنگ رشیدی ) ( از آنندراج ). کنایه از یخنی نیم خام است. چه ترکان گوشت را نیم خام خورند و نمی گذارند که مهرا سازند و می گویند گوشت مهرا شده را قوت نمی باشد. ( انجمن آرا ):
ترک جوشی کرده ام من نیم خام
از حکیم غزنوی بشنو تمام.مولوی.بس بجوشیدی در این عهد مدید
ترک جوشی هم نکردی ای قدید.مولوی.

فرهنگ معین

(تُ ) (اِمر. ) آبگوشتی که گوشت آن نیم پخته باشد، گوشت نیم پخته.

فرهنگ عمید

۱. گوشت نیم پخته.
۲. آبگوشت یا خوراک دیگر که گوشت آن نیم پخته باشد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آبگوشتی که گوشت آن نیم پخته باشد.

فرهنگستان زبان و ادب

{weld crack} [جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب] ترکی که در منطقۀ جوش شامل فلز جوش و تفگاه به وجود می آید

ویکی واژه

آبگوشتی که گوشت آن نیم پخته باشد، گوشت نیم پخته.

جمله سازی با ترک جوش

💡 چیست دانی با نشور نینوا و شور اعدا رستخیز صد قیامت ترک جوشی نیم خامی

💡 در محبت همعنان و در قیامت همرکاب سینه صافی سینه صافی ترک جوشن پوش ما

💡 آن «حکیم غیب»، آن صاحب مقام «ترک جوش» رومی از ذکرش تمام

💡 این ترک جوش آمد ولی ترجیع سوم می‌رسد ای جان پاکی که ز تو جان می‌پذیرد هر جسد

💡 بر افراز سنگ آن زمان کوفت نرم بمالید بر ترک جوشنش گرم