فرهنگ معین
( ~. زَ ) (اِمر. ) شمش زر.
( ~. زَ ) (اِمر. ) شمش زر.
شمش زر.
💡 گفت: ای غافل! تو خدایرا در جامه اطلس خفته بر تخته زرین میطلبی؟
💡 گرفته مهد را در تخته زر بر آموده به مروارید و گوهر
💡 فرامرز چون تخته زر بخواند سرشکش زدیده به رخ برفشاند
💡 تختی از تخته زر آوردند تخت پوشی ز گوهر آوردند
💡 بکار بردند از هر سویی تقرب را چو تخته سنگ بر آن خانه، تخته تخته زر