ارذال

لغت نامه دهخدا

ارذال. [ اَ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ رَذل. فرومایگان. ( غیاث اللغات ). ناکسان. ( مهذب الاسماء ). دونان. خسیسان.
ارذال. [ اِ ] ( ع مص ) ناکس و فرومایه گردانیدن کسی را. ( منتهی الأرب ). فرومایه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || صاحب ناکسان و فرومایگان گشتن. || رذل گردیدن اصحاب کسی. ( منتهی الأرب ).

فرهنگ معین

(اَ ذَ یا ذِ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ رذل، فرومایگان، ناکسان.

فرهنگ عمید

= رذل

ویکی واژه

جِ رذل؛ فرومایگان، ناکسان.

جمله سازی با ارذال

💡 غایت همتت ار کردت سلطان سخن آیت کدیه چو ارذال چرامی‌خوانی

💡 نگیرم از قبل جاه خدمت اعیان نگویم از جهت مال مدحت ارذال

💡 با سفیران تو مه گم گشته پیکی راه جوی نزد بوابت زحل دون پایه ای زارذال کوی

💡 چون شدی تسلیم کآن ارذال خلق دخترانش را رسن بندد به حلق

💡 لب ارذال کز آرامی گیتی بدخشک فتنه کردند که سازند مگر کامی تر