بوقماش

لغت نامه دهخدا

بوقماش. [ ق ُ ] ( اِ مرکب ) :
طاعت و احسان و علم و راستی را برگزین
گوش چون داری به قول بوقماش و بوقتب.ناصرخسرو.در فرهنگها قماش را به معنی ردی و هیچکاره از هر چیزی و مردم فرومایه و ناکس آورده اند. و ابوقماش و بوقماش دیده نشد. ظاهراً بوقماش ساخته خود شاعر است ، به معنی خر و گاو یا ستور مطلق و مجازاً احمق و ابله و سفیه به تناسب بوقتب.

فرهنگ معین

(قُ ) [ ع . ابوقماش ] ( اِ. ) نک بوقَتَب .

فرهنگ فارسی

( صفت ) در لغت نامه ها از قماش مطلق را بمعنی ردی و هیچکاره از هر چیزی و مردم فرومایه و ناکس آورده اند و ابو قماش دیده نشد . ظاهرا ابوقماش ساخته خود شاعر است بمعنی نخر و گاو یا ستور مطلق و مجاز احمق و ابله و سفیه بتناسب ابوقتب : طاعت و احسان و علم و راستی را برگزین - گوش چون داری بگفت بو قماش و بوقتب ?

ویکی واژه

ابوقماش
نک بوقَتَب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تخمین زمان فال تخمین زمان