کاسج

لغت نامه دهخدا

کاسج. [ س ُ ] ( اِ ) کاسجوک. خارپشت کلان تیراندازرا گویند. ( برهان ). رکاشه و ریکاشه. ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ). تشی. نوعی از قنفذ کبیر جبلی :
بروی صف شده از زخم یاسج
همه اعضاش همچون پشت کاسج.نزاری قهستانی ( ازجهانگیری ).و رجوع به کاسجوک و تشی شود.

فرهنگ عمید

خارپشت بزرگ تیرانداز، سیخول.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال چای فال چای فال اوراکل فال اوراکل فال جذب فال جذب