ژولیدن. [ دَ] ( مص ) تند و درهم شدن و آن را جولیدن گویند. ( جهانگیری ). درهم شدن و درهم رفتن و پریشان گردیدن. ( برهان ). مختلط و مشوش گشتن. آشفته شدن. کالیدن. درهم کشیدن. درهم و پریشان شدن عموماً و پریشان شدن موی خصوصاً. ( رشیدی ). کالیده و پریشان و پراکنده و وِژگال شدن موی. وِشکال شدن موی.
فرهنگ معین
(دَ ) (مص ل . ) پریشان شدن .
فرهنگ عمید
درهم شدن، پریشان شدن، آشفته شدن.
فرهنگ فارسی
جولیدن: درهم شدن، پریشان شدن، آشفته شدن، ژولیده: درهم رفته، شوریده، آشفته ودرهم، ژولیدگی: آشفتگی، پریشانی ( مصدر ) ( ژولید ژولد خواهد ژولید ژولنده ژولیده ) در هم شدن پریشان شدن آشفته گردیدن .