غربیب

لغت نامه دهخدا

غربیب. [ غ ِ ] ( ع اِ ) نوعی از انگور سیاه باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). نوعی انگور سیاه طائفی ، و آن از بهترین انگورها باشد. || ( ص ) پیر که به خضاب موی را سیاه دارد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || سگ سیاه. ( دهار ). || اسود غربیب ؛ سخت سیاه. ( منتهی الارب ) ( جهانگیری ). نیک سیاه. ( ترجمان علامه ٔجرجانی تهذیب عادل ص 73 ). سیاه و غالباً این کلمه رابه صورت تأکید آرند و گویند: اسود غربیب ؛ یعنی سخت سیاه ، چنانکه گویند: اسود فاقع و ابیض یَقَق ٌ. ج ، غرابیب. ( از اقرب الموارد ). و اما در ترکیب «غرابیب سود» سود بدل است زیرا تأکید الوان مقدم نمی شود. ( ازمنتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به غرابیب شود.
غربیب. [ غ ِ ] ( اِخ ) ابوالحسن غربیب بن خلف بن قاسم الخطیب القیسی المجریطی نزیل «مالقه ». از اهل علم بود و دارای تصنیفی است. ( از الحلل السندسیة چ 1936م. ج 1 ص 457 ).
غربیب. [ غ ِ ] ( اِخ ) صاحب الحلل السندسیة گوید: وی شاعر مردم طلیطله بود و وی را بسیار دوست میداشتند و در قیام این شهر به مخالفت حکم بن هشام ( متوفی 206 هَ. ق. ) به رهبری عبیدةبن حمید، این شاعر یکی از محرکان مردم طلیطله به انقلاب بود. رجوع به کتاب مذکور چ 1936م. ج 1 ص 457 شود.

فرهنگ معین

(غِ بِ ) [ ع . ] (اِ. ) نوعی انگور سیاه طائفی که از بهترین اقسام انگور است .

فرهنگ عمید

۱. نوعی انگور سیاه.
۲. (صفت ) پیرمردی که موی سر و ریش خود را با خضاب سیاه کند.
۳. (صفت ) بسیار سیاه.

ویکی واژه

نوعی انگور سیاه طائفی که از بهترین اقسام انگور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال انگلیسی فال انگلیسی فال مکعب فال مکعب استخاره کن استخاره کن