مناضلت

لغت نامه دهخدا

مناضلت. [ م ُ ض َ / ض ِ ل َ ] ( از ع ، اِمص ) تیراندازی کردن به هم و نبرد در تیراندازی. مناضلة : تا یک تیر در جعبه امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچند. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 90 ). هر تیر نزاع که ما هر دو را در ترکش طبیعت سرکش بود در آن مناضلت به یکدیگر انداختیم. ( مرزبان نامه چ قزوینی چ افست ص 281 ). || دفاع. مدافعه : ناصرالدین به ملک نوح نامه بنوشت و در تقریر خیانت ابن عزیز و میل او به جانب ابوعلی و مناضلت از جهت او و اتحاد ایشان... انها کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 170 ). رجوع به مناضله و مناضلة شود.
مناضلة. [ م ُ ض َ ل َ ] ( ع مص ) با یکدیگر تیر انداختن به نبرد. ( تاج المصادر بیهقی ). تیراندازی کردن با هم و نبرد نمودن در تیراندازی. نِضال. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). نبرد کردن در تیراندازی. نِضال. نیضال. ( از اقرب الموارد ). رجوع به مدخل های مفاضلت و مفاضله شود. || از کسی دفع کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). گفتگوی عذر پیش آوردن و دفع کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عذرخواهی کردن از جانب کسی و دفع کردن از وی. ( ناظم الاطباء ). حمایت و دفاع کردن از کسی و از جانب او عذرخواهی کردن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(مُ ض یا ضَ لَ ) [ ع . مناضلة ] (مص ل . ) نبرد کردن با هم ، تیر به هم انداختن .

فرهنگ عمید

۱. در تیراندازی مقابله کردن و دفاع کردن.
۲. مجادله کردن.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) نبرد کردن با هم تیر بهم انداختن : [ و تا یک تیر در جعبه امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچند . ] ( مرزبان نامه . ۱۳۱۷ . ص ۹۲ )

ویکی واژه

مناضلة
نبرد کردن با هم، تیر به هم انداختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه