قوح
قوح. [ ق َ ] ( ع مص ) ریم گرد آمدن. || روفتن خانه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قاح البیت ؛ کنسه. ( اقرب الموارد ).
قوح. ( ع اِ ) ج ِ قاحة بمعنی گشادگی میان سرای. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). رجوع به قاحه شود.
جمع قاحه بمعنی گشادگی میان سرای