لغت نامه دهخدا
بدانگاه با کیله باددم
کنونست در بزم بابا بهم.
علی خراسانی آرد :
بود ز باددم حادثه چو نای انبان
وجود خصم تو پیوسته پر ز باددژم
لیکن ظاهر آنست که بدون اضافت باشد. ( از آنندراج ).
- باد دم داشتن ؛ کنایه از مرد متکبر و بانخوت و خودپسند بود . ( انجمن آرا ).