گزمازک

لغت نامه دهخدا

گزمازک. [ گ َزْ زَ ] ( اِ مرکب ) بار و میوه درخت گز را گویند و معرب آن جزمازج است و به عربی ثمرةالطرفا خوانند و حب الاثل همان است. ( برهان ) ( آنندراج ). بار درخت گز. ( الفاظ الادویه ). مؤلف اختیارات بدیعی نویسد: شعر الجن است و گویند آن پرسیاوشان است.

فرهنگ عمید

میوۀ گز، بار درخت گز.

ویکی واژه

از دو بخش گز + مازک (مازو، مازه). بخش دوم همریشه با نیا-اسلاوی mazь*، احتمالاً از نیا-هندو-اروپایی -meh₂ǵ*.
گزمازو، گزمازه؛ میوۀ‌ گز، بار درخت گز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم