چزاندن

لغت نامه دهخدا

چزاندن. [ چ َ / چ ِ دَ ] ( مص ) آزار سخت دادن ، در زبان تکلمی اصفهان. ( فرهنگ نظام ). در تداول عامه ( از جمله در تهران ) ضعیف و زبونی را بگفتار یا بکردار آزار کردن. المی به جسم یا روح ضعیف تر از خود رسانیدن. || حق ضعیفی ، چون طفل صغیر و مانند او را کم دادن. پامال کردن حق ضعفاء. رجوع به چزانیدن شود.

فرهنگ معین

(چِ دَ )(مص م . ) (عا. ) آزردن ، رنجیده - خاطر کردن .

فرهنگ فارسی

آزار سخت دادن . در زبان تکلمی اصفهان . در تداول عامه : ضعیف .

ویکی واژه

(عا.)
آزردن، رنجیده - خاطر کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم