لغت نامه دهخدا پیهودن. [ پ َ / پ ِ دَ ] ( مص ) بیهودن. نیم سوخته گشتن به تبش آتش. رجوع به بیهودن شود. نیم سوخته و رنگ بگردانیده شدن از رسیدن تبش آتش بدان : جوانی رفت پنداری نخواهد کرد بدرودم بخواهم سوختن دانم که هم اینجا بپیهودم.کسایی.
ویکی واژه (پِ دَ) باطل کردن، لغو کردن، کنسل کردن. ابطال کردن ، چنانکه پیمانی یا قانونیبیهودن: نیمسوخته گشتن به وسیله تابش آتش