پیش بینی کردن

لغت نامه دهخدا

پیش بینی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مآل اندیشی کردن. عاقبت اندیشی کردن. احتیاط بکار بردن. آخربینی کردن. آخر دیدن. رجوع به پیش بینی شود :
خردمندی و پیش بینی کنی
توانایی و پاک دینی کنی.فردوسی.

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - احتیاط کردن . ۲ - پی بردن به حوادث قبل از وقوع آن ها.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) عاقبت اندیشیدندوراندیشیدن : خردمندی و پیش بینی کنی توانایی و پاکدینی کنی . ( فردوسی ) ۲- احتیاط کردن حزم ورزیدن . ۳- ( مصدر ) دریافتن و گفتن حوادث قبل از وقوع آنها غیب گفتن .

ویکی واژه

prevedere
احتیاط کردن.
پی بردن به حوادث قبل از وقوع آن‌ها.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال چای فال چای فال انگلیسی فال انگلیسی فال رابطه فال رابطه