نمیقه

لغت نامه دهخدا

( نمیقة ) نمیقة. [ ن َ ق َ ] ( ع ص ) نوشته شده. مکتوب. ( غیاث اللغات ) ( از صراح ) ( آنندراج ). مکتوب. رساله.نامه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نَمْق و تنمیق شود.

فرهنگ معین

(نَ قَ یا قِ ) [ ع . نمیقة ] (ص . ) ۱ - نوشته (شده ). ۲ - نقش شده .

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱- نوشته ( شده ). ۲ - نقش شده .

ویکی واژه

نمیقة
نوشته (شده)
نقش شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چوب فال چوب فال عشق فال عشق فال لنورماند فال لنورماند