محب الدین

لغت نامه دهخدا

محب الدین. [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به ابن الامام شود.
محب الدین. [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به ابن شحنه و الاعلام زرکلی شود.
محب الدین. [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به ابن نجار محمدبن محمود شود.
محب الدین. [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به احمدبن نصراﷲ بغدادی شود.
محب الدین. [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] ( اِخ ) طبری. رجوع به احمدبن عبداﷲ... و شدالازار ص 21 و طبقات سبکی ج 5 ص 50 و 51 و تاریخ یافعی ج 4 ص 175، 182 شود.
محب الدین. [ م ُ ح ِب ْبُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به محمدبن محمودالحافظ شود.
محب الدین. [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به محمدبن یوسف بن احمدبن حلبی شود.
محب الدین. [م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به مولانا زاده شود.

فرهنگ اسم ها

اسم: محب الدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: moheb(b)oddin) (فارسی: محب الدين) (انگلیسی: moheboddin)
معنی: دوستدار دین، دوستدار دین و آیین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی فال چوب فال چوب فال قهوه فال قهوه