قواریر

لغت نامه دهخدا

قواریر. [ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ قارورة.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). بمعنی شیشه ها. ( آنندراج ) : و یطاف علیهم بآنیة من فضة و اکواب کانت قواریرا. قواریرا من فضة قدروها تقدیرا. ( قرآن 15/76-16 ). || بول ها و شاش ها. || حقه های باروت. رجوع به قارورة شود.
- قواریرالنفط ؛ از ابزار و سلاح جنگ است و آن ظرفی است که در آن نفت کنند و بسوی قلعه ها و حصارها پرتاب نمایند تا آنها را بسوزانند. نفاطة. ( از صبح الاعشی ج 2 ص 138 ). رجوع به تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 1 ص 162 شود.
قواریر. [ ق َ ] ( اِخ ) از دژهای زبید است در یمن. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ عمید

= قاروره

فرهنگ فارسی

از دژهای زبید است در یمن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَدَّرُوهَا: آن را اندازه گیری کردند (در عبارت "قَوَارِیرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِیراً "منظور این است که آن جامهای نقره مناسب اهلشان اندازه گیری شده اند )
ریشه کلمه:
قرر (۳۸ بار)
«قواریر» جمع «قاروره» به معنای ظرف بلورین و شیشه ای است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال احساس فال احساس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی