فسوسیدن. [ ف ُ دَ ] ( مص ) دریغ و تأسف و حسرت خوردن. || مسخرگی و ظرافت کردن. ( برهان ) : رخش بر مه و خور فسوسد همی پری خاک راهش ببوسد همی.فردوسی.بدان سقا که خود خشک است کاسش گهی بگری و گه بفسوس و برخند.ناصرخسرو.|| از راه بیرون شدن و بیراهی کردن. ( برهان ).
فرهنگ معین
(فُ دَ ) (مص ل . ) = افسوسیدن : ۱ - دریغ و حسرت خوردن . ۲ - ظرافت نمودن ، مسخرگی کردن .
ویکی واژه
افسوسیدن: دریغ و حسرت خوردن. ظرافت نمودن، مسخرگی کردن.