غاژ کردن

لغت نامه دهخدا

غاژ کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) غاز کردن. پنبه دانه از پنبه بیرون کردن و پشم را زدن و مهیا ساختن از برای رشتن. ( برهان ) ( سروری ) ( آنندراج ). فلخمیدن. فلخودن. فلخیدن. فرخمیدن. زدن. حلاجی کردن. پاک کردن. رجوع به غاژکرده شود.

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص م . ) نک غاز کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پنبه دانه را از پنبه بیرون کردن و پشم را زدن و مهیا ساختن برای رشتن فلخمیدن حلاجی کردن .

ویکی واژه

نک غاز کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال کارت فال کارت فال انگلیسی فال انگلیسی