عسلوج

لغت نامه دهخدا

عسلوج. [ ع ُ ] ( ع اِ ) آنچه نرم و سبز باشد از شاخه های درخت و رَز و آنچه ابتدا روئیده باشد، و گویند آن گیاهی است بر ساحل رودها که از شدت نرمی خمیده گردد. ( از اقرب الموارد ). گویند: مات العسلوج ؛ یعنی شاخه خشک شد. ( از اقرب الموارد ). عُسلُج. عِسلاج. ج ، عَسالج ، عَسالیج. ( اقرب الموارد ). و رجوع به عسلج شود.

فرهنگ فارسی

آنچه نرم و سبز باشد از شاخه های درخت و رزو آنچه ابتدا روئیده باشد و گویند آن گیاهی است بر ساحل رودها که از شدت نرمی خمیده گردد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال اعداد فال اعداد استخاره کن استخاره کن