راتیانج

لغت نامه دهخدا

راتیانج. [ ن َ ]( اِ ) صمغ صنوبر است که بنفسه مثل سایر صموغ منجمد میگردد یا به آتش طبخ یافته منعقد شود و ثانی را بیونانی فلفونیا نامند و سیال غیرمنجمد او زفت رطب است در آخر سیم گرم و خشک و قسم آتش دیده او گرمتر از قسم اول و آشامیدن نیم مثقال او با زرده تخم مرغ نیمبرشت و بدستور با آب طبیخ سبوس گندم جهت سرفه و ربو وجراحة رطبه شش و مضغ او جهت سرفه رطوبی و جذاب فضول دماغ و ضماد او جهت التیام جراحات و ازاله حکه وجرب و خشونات جلد و با گلنار جهت فتق رگها و نواصیرو با تخم کتان بالسویه جهت رفع ثآلیل و بواسیر مجرب و جهت شقاق کعب و کجی ناخن مؤثر و کشیدن او مانند تنباکو روز اول یکدفعه و روز دوم سه دفعه و در سیم 3بار جهت سرفه و ربو و قرحه شش عجیب الفعل است و بعضی گفته اند که چون با زرنیخ و پیه بز سرشته بخور کننداثرش قویتر میشود و مؤلف تذکره گوید که چون راتیانج را با مثل او رهج الغار و نصف وزن او فلفل با روغن بادام طبخ داده ضماد نمایند در ساعت دانه بواسیر راساقط کند با الم شدید و تدارک آن بسفیده تخم مرغ وسفیداب و بخوردن شیر تازه باید نمود و گویند طلای راتیانج مفرداً در ابدان نرم باعث ورم و درد میشود و بخور او که بپارچه آلوده در آفتاب خشک کرده باشند جهت زکام بارد و تب ربع سریعالاثر است و قسم مطبوخ او در اصلاح شعر ذروراً مؤثر است. ( تحفه حکیم مؤمن ).

فرهنگ عمید

صمغ درخت صنوبر، رشینه، رخینه، رخبینه.

فرهنگ فارسی

صمغ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال عشقی فال عشقی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تک نیت فال تک نیت