دژند

لغت نامه دهخدا

دژند. [ دِ ژَ / دُ ژَ ] ( ص ) دژن. چیزی تند و تیزطعم. ( برهان ). || تندشده و بخشم آمده. ( لغت فرس اسدی ، ذیل دژآگاه ). تندشده. ( جهانگیری ) ( صحاح الفرس ). مردم قهرآلوده و خشمناک و تند و تیز. ( برهان ). || جلد و شتاب. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به دژن شود.

فرهنگ عمید

= دژن

فرهنگ فارسی

دژن چیزی تند و تیز طعم یا تند شده و بخشم آمده . تند شده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم