دندان نهادن

لغت نامه دهخدا

دندان نهادن. [ دَ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) گذاشتن دندان مصنوعی در دهان. || کنایه است از قبول کردن. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از برهان ). || رغبت نمودن. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || طمع به چیزی بستن. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از برهان ). || مجهز ساختن. کارگر کردن :
وز فم الحوت نهادی دندان
بر سر ترکش ترکان اسد.خاقانی.

فرهنگ معین

( ~. نَ دَ ) (مص م . ) کنایه از: ۱ - قبول کردن . ۲ - رغبت نمودن . ۳ - طمع بستن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - قبول کردن . ۲ - رغبت . ۳ - طمع بستن .

ویکی واژه

کنایه از:
قبول کردن.
رغبت نمودن.
طمع بستن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال درخت فال درخت