لغت نامه دهخدا
جنبذ. [جُم ْ ب ُ ] ( اِخ ) شهری است بفارس. ( معجم البلدان ).
جنبذ. [ جُم ْ ب ُ ] ( اِخ ) از دیههای نیشابور است و عجم آنرا گنبد گوید. گروهی از دانشمندان بدان منسوبند و به جنبذی شهرت دارند. ( معجم البلدان ) ( مراصد ). رجوع به گنبد شود.
جنبذ. [جُم ْ ب ُ ] ( اِخ ) ابن سباع یا جنبذبن سبع. از صحابیان است. گویند بامداد کافر و با پیغمبر بجنگ بود و شامگاه مسلمانی گرفت و با دشمنان حضرت بجنگ اندر شد.