تملص

لغت نامه دهخدا

تملص. [ ت َ م َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) رستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). رهیدن و تخلص. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تُ مَ لُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - رهایی یافتن ، رستن . ۲ - لیز خوردن ، از دست افتادن .

فرهنگ عمید

۱. رستن، خلاص شدن.
۲. تن به کار ندادن.
۳. لغزیدن.

فرهنگ فارسی

رستن . رهیدن و تخلص

ویکی واژه

رهایی یافتن، رستن.
لیز خوردن، از دست افتادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال ارمنی فال ارمنی فال لنورماند فال لنورماند فال جذب فال جذب