اضر

لغت نامه دهخدا

اضر. [ اَ ض َرر ] ( ع ن تف ) باضررتر و بازیان تر. ( ناظم الاطباء ). ناسازوارتر. زیانکارتر. مضرتر.زیاندارتر. زیان آورتر. بزیان تر. ( یادداشت مؤلف ).
اضر. [ اَ ض َرر ] ( ع ص ) آنکه دندانهایش از هم نیاید. مؤنث : ضَرّاء. ( مهذب الاسماء ).
اضر. [ اَ ض ُرر ] ( ع اِ ) ج ِ ضَرّاء. فراء گفت : اگر بأساء و ضراء را براَبْؤُس و اَضُرّ جمع ببندند، چنانکه نَعماء بمعنی نعمت را بر اَنْعُم جمع می بندند، جایز است. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). || ج ِ ضَرّ، مانند اَشُدّ. عدی بن زید عبادی گوید:
و ضلال الاضر جم من العیَ
ش یعفی کلومهن البواقی.( از تاج العروس ).
اضر. [ اَ رِن ْ ] ( ع اِ ) ج ِ ضِرْو. ( اقرب الموارد ). رجوع به ضرو شود.

فرهنگ فارسی

ضرردارتر، باضررتر، زیان دارتر، زیان آورتر
( صفت ) زیان آورتر باگزندتر باضررتر
جمع ضرو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود فال تخمین زمان فال تخمین زمان