اشگفیدن

لغت نامه دهخدا

اشگفیدن. [ اِ گ ُ دَ ] ( مص ) در عجب افتادن. ( از آنندراج ).
اشگفیدن. [ اِ گ ِ دَ ] ( مص ) شکفتن گل. ( از آنندراج ) :
همچون شکوفه چشم سپیدم در انتظار
تا می ببندد آنچه نخست اشکفیده بود.اثیرالدین اخسیکتی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(اِ گِ یا گَ دَ )(مص ل . )تعجب کردن ، به حیرت افتادن .

فرهنگ عمید

۱. شگفتن، شکفتن، شگفته شدن، از هم باز شدن
۲. باز شدن غنچۀ گل یا شکوفۀ درخت.

ویکی واژه

تعجب کردن، به حیرت افتادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم