لغت نامه دهخدا
پس از آن دروازه های قلاع باز شده کوچه ها را مردمی که بملاقات یکدیگر میرفتند، پر کردند و زارعین بشخم زدن پرداختند. بعد مردم بگرفتن اعیاد مشغول شدند و آرامش کامل برقرار شد. دراین احوال فرستاده ای از کوروش دررسید و از آدوسیوس پرسید که قشون امدادی لازم دارد یا نه. او جواب داد: «سپاه خود را هم لازم ندارم » و واقعاً سپاه را از شهربیرون برده فقط ساخلوی در آن گذاشت. کاریها از او خواستند که نرود، چون او نمی پذیرفت ، به کوروش رجوع کرده خواستار شدند که او را والی کاریه کند. ( ایران باستان صص 369 - 370 و 371 ).