ابسوار

لغت نامه دهخدا

( آبسوار ) آبسوار. [ س َ ] ( اِ مرکب ) حباب ، و جمع آن آبسواران است :
آب که آن خیمه ز باران کند
دائره آبسواران کند.امیرخسرو.و آن را گنبد آب و کوپله و آبله و به عربی فقاعه و نفاخه نیز گویند.

فرهنگ معین

( آبسوار ) (سَ ) (اِمر. ) حباب .

فرهنگ عمید

( آب سوار ) = حباب

فرهنگ فارسی

( آبسوار ) ( اسم ) حباب سوار آب .
حباب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم