یک دندگی

لغت نامه دهخدا

یک دندگی. [ ی َ / ی ِ دَ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی یک دنده. لجاج. عناد. ( یادداشت مؤلف ). بر یک پا ایستادن کسی است در پیشبرد سخن خود چه درست و چه نادرست و به تازی لجاجت خوانند. ( آنندراج ). ستیهندگی.

فرهنگ عمید

لجاجت، پافشاری، ایستادگی برای پیش بردن رٲی و نظر خود.

فرهنگ فارسی

کیفیت وحالت یک دنده : بیش ازاین نمیتوانم شاهد لجبازی و یکدندگی تو باشم .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم