لغت نامه دهخدا
کلاباد. [ ک ُ ] ( اِخ ) نام محله ای است به بخارا. و عبداﷲبن مجید کلابادی از آنجاست. ( انجمن آرای ) ( آنندراج ). نام دروازه ای به بخارا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : بر دروازه کلاباد در منزل درویش بودند. ( انیس الطالبین ص 138 ). به دروازه کلاباد رسیدم نماز شام شده بود. ( انیس الطالبین ص 159 ). با جمعی از درویشان شهر بخارا در دروازه کلاباد بودند در منزل درویش. ( انیس الطالبین ص 159 ). حضرت خواجه ما قدس اﷲ روحه در بخارا در محله کلاباد بودند. ( انیس الطالبین ص 77 ).و رجوع به کلابادی و احوال و اشعار رودکی ص 94 شود.